اعمال شبهای قدر
شب نوزدهم:
اولین شب از شبهای قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت آن نمیرسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و در آن شب تقدیر امور سال رقم میخورد و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل میشوند و به خدمت امام زمان علیهالسلام مشرف میشوند و آنچه برای هر کس مقدر شده است بر امام علیه السلام عرض میکنند.
اعمال شب قدر بر دو نوع است: یکی آن که در هر سه شب انجام میشود و دیگر آن که مخصوص هر شبی است.
عکس متحرک
رمضان
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود
هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار
رمضان ماهى است كه ابتدایش رحمت است و میانهاش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم
انقلاب اسلامی طلوعی امیدبخش
بعضي ها چون تصور صحيحي نه از وضع موجود دارند و نه از وضع موعود، در برخورد با كوچكترين مشكل، آرزوي ظهور امام زمان(عج) را ميكنند و در رابطه با سالگرد تولد حضرت(عج) همينقدر ميفهمند كه بگويند: مهدي جان تولدت مبارک! ما اينها را همچون کودکِ آرزو زده ميدانيم. اصلاً در تصور خود چيزي را آرزو ميکنند كه نه به آن شکلي که آنها تصور ميکنند، شدني است و نه به درد ميخورد. يکي از اصحاب؛ خدمت امام معصوم(ع) ميآيد و ميگويد، «آقا! إنشاءالله دولت حق بيايد تا شما اندکي از اين سختيها راحت شويد و ما هم به يک نان و نوايي برسيم». حضرت ميفرمايند: «امروز؛ روزهاي راحتي ما است»، «لا يکونَ ذلکَ حتّي تَمْسَحوا العَرَق و العَلَق»[1] آن نهضت به نتيجه نميرسد مگر اينکه در ميدانِ مبارزه عرق بريزيم و خونها ريخته شود. منظور عرضم اين است كه «فرهنگ انتظار» يك آرزوي كودكانه نيست، يك فرهنگ عميق و دقيقي است كه براي شناخت آن بايد برنامهريزي كرد و خود را براي تحول اساسي در مباني جهانِ موجود آماده نمود و معلوم است كه اين كار با سختيهاي جانكاه همراه است، هرچند آن سختيها زيبا است.
دو بیتی برای امام زمان(عج)
چه غصه ها که برایم نخورده ای آقا
حساب زخم دلت را شمرده ای آقا…؟
همیشه نسبت مولا و بنده این بوده
که جای من ز خجالت تو مرده ای آقا
***
من از سرودن شعر ظهور مي ترسم
دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم
كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست
براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست
***
مردان که به هنگام خطر گرد آیند
سرباز صفت به یک خبر گرد آیند
مظلوم تویی که سالها منتظری
تا سیصد و سیزده نفر گرد آیند
شاعر: نامشخص
زندگینامه بسیجی شهید ناهید فاتحی کرجو
(سمیه کردستان ، اسطوره ای که جان داد تا حرمت امام خود را نشکند)
ولادت و معرفت به معبود
ناهيد فاتحي كرجو در چهارمين روز از تير ماه سال 1344 در شهر سنندج در ميان خانواده اي مذهبی و اهل تسنن به دنيا آمد. پدرش محمد از پرسنل ژاندارمري بود و مادرش سيده زينب، زني شيعه، زحمتكش و خانه دار بود كه فرزندانش را با عشق به اهل بيت (ع) بزرگ مي كرد.
ناهيد كودكي مهربان، مسئوليت پذير و شجاع بود كه در دامان عفیف مادر، با رشد جسم، روح معنوي خود را پرورش ميداد. آن قدر در محراب عبادت با خدا لذت ميبرد كه به پدرش گفته بود: «اگر از چيزي ناراحت و دلتنگ باشم وگريه كنم، چشمانم سرخ مي شود و سرم درد مي گيرد. اما وقتي با خدا راز و نياز كرده و گريه ميكنم، نه خسته ام، نه سردرد و ناراحتي جسمي احساس مي كنم، بلكه تازه سبك تر و آرام تر ميشوم».
نوجوانی از جنس ایمان و شهامت
با شروع حركت هاي انقلابي مردم ايران، ناهيد هم به سيل خروشان انقلابيون پيوست و با شركت در راهپيمايي ها و تظاهرات ضد طاغوت در جرگه دختران مبارز كردستان قرارگرفت.
روزي با دوستانش به قصد شركت در تظاهرات عليه رژيم به خيابان هاي اصلي شهر رفت. لحظاتي از شروع اين خيزش مردمي نگذشته بود كه مأموران شاه به مردم حمله كردند. آنها ناهيد را هم شناسايي كرده بودند و قصد دستگيري او را داشتند كه با كمك مردم از چنگال آن دژخيمان فرار كرد. برادرش مي گويد؛ «آن شب ناهيد از درد نمي توانست درست روي پايش بايستد. بر اثر ضربات ناشي از باتوم، پشتش كبود رنگ شده بود».
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و شروع درگيري هاي ضد انقلاب در مناطق كردستان، همكاري اش را با نيروهاي ارتش و بسیج و سپاه آغازكرد. شروع اين همكاري، خشم ضد انقلاب به خصوص گروهك كومله را كه زخم خورده فعاليت هاي انقلابي اين نوجوان و ساير دوستانش بود، برانگيخت.
راهی به سوی آسمانی شدن
ناهيد علاوه بر همکاری با بسیج وسپاه بيشتر وقتش را به خواندن كتاب هاي مذهبي و قرآن و انجام فعاليت هاي اجتماعي مي گذراند.
اوايل زمستان سال 1360 به شدت بيمار شد و به درمانگاهي در ميدان مركزي شهر سنندج مراجعه كرد. اما از ساعت مراجعتش خيلي گذشته بود و خانواده نگران شده بودند. خواهرش به دنبالش مي رود و بعد از ساعت ها پرس و جو پيدايش نمي كند. خبري از ناهيد نبود! انگار كه اصلاً به درمانگاه نرفته بود! آن وقت ها پدر ناهيد در جبهه خرمشهر بود و مادر نگران و دست تنها، به تنهايي همه جا دنبال او مي گشت. تا اينكه بالاخره از چند نفر كه ناهيد را مي شناختند و او را آن روز ديده بودند شنيد كه: چهار نفر، ناهيد را دوره كرده، به زور سوار ميني بوس كردند و بردند!
بعد از ربوده شدن ناهيد، خانواده او مرتب مورد تهديد قرار مي گرفتند. افراد ناشناس به خانه آنها نامه مي فرستادند كه: اگر باز هم با سپاه و پيشمرگان انقلاب همكاري كنيد، بقيه بچه هايتان را هم ميكشيم
.
لبیک یا امام خامنه ای
حقا که تو از سلاله ی فاطمه ای
باخنده ی خود به درد ما خاتمه ای
زیباتر از این نام ندیدم به جهان
سید علی حسینی خامنه ای
چراغي که هرگز خاموش نگردد
جز وصيت كوتاهى كه از حضرت علي(عليهالسلام) در هنگام ضربت خوردن نقل کرديم؛ از امام وصيتهاى ديگرى نيز در سندهاى قديمى ديده مىشود. برخى از آنها را پيش از ضربت خوردن فرموده و برخى را پس از آن كه متوجه ديدار خدا گرديد.
قاضى محمد بن سلامه معروف به قضاعى متوفاى 405 هجرى در مجموعهاى از سخنان على (عليهالسلام) كه آن را دستور معالم الحكم ناميده، اين وصيت را از امام آورده است. چون پسر ملجم او را ضربت زد، امام حسن(عليهالسلام) گريان بر او درآمد. پرسيد:
ـ «پسرم چرا گريه ميكنى؟»
ـ «چرا نگريم كه تو در نخستين روز آن جهان و آخرين روز اين جهانى.»
ـ «پسرم! چهار چيز را كه به تو ميگويم به خاطر بسپار و به كار گير، و چهار چيز را كه اگر بدان كار نكنى اندك زيانى به تو نميرساند.»
ـ «پدر آن چهار چيز كه بايد به كار دارم چيست؟»
ـ «خرد، برترين توانگرى است و بدترين تهيدستى، نادانى است و خودبينى وحشتناكترين وحشت و خوشخوئى گرامىترين حسب.»
ـ «اين چهار خصلت، آن چهار ديگر را هم بگو!»
ـ«از دوستى احمق بپرهيز كه او خواهد تو را سود رساند ليكن به زيانت كشاند. از دوستى با دروغگو كه دور را به تو نزديك و نزديك را دور نمايد. و از دوستى بخيل كه چيزى را كه بدان سخت نيازمندى از تو دريغ ميدارد. و دوستى تبهكار كه تو را به هنگام سود خود ميفروشد.» (1)
وصيتنامه حضرت علي(عليهالسلام)
از وصاياى حضرت علي(عليهالسلام) در واپسين دم حيات مىتوان به وصيت گهربار ذيل اشاره نمود.
بسم الله الرحمن الرحيم
اين آن چيزى است كه على پسر ابوطالب وصيت مىكند: به وحدانيت و يگانگى خدا گواهى مىدهد و اقرار مىكند كه محمد بنده و پيغمبر اوست، خدا او را فرستاده تا دين خود را بر ديگر اديان پيروز گرداند. همانا نماز، عبادت، حيات و زندگانى من از آن خداست. شريكى براى او نيست، من به اين امر شدهام و از تسليم شدگان اويم .
فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بيتم و هر كس را كه اين نوشته من به او رسد را به امور ذيل توصيه و سفارش مىكنم :
1- تقواي الهى را هرگز از ياد نبريد، كوشش كنيد تا دم مرگ بر دين خدا باقى بمانيد.
2- همه با هم به ريسمان خدا چنگ بزنيد، و بر مبناى ايمان و خداشناسى متفق و متحد باشيد و از تفرقه بپرهيزيد، پيغمبر فرمود: اصلاح ميان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چيزى كه دين را محو مىكند، فساد و اختلاف است .
شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد
وقتی روز شمار بندگی را ورق می زنی الطاف رحمت ایزدی را در لابه لای روزها می بینی بعضی از ماه ها شور و حال دیگری دارند. اصلا رنگ و بوی خدا در آنها نمایان تر است.
رجب، ماه خدا، ماه خالی شدن از غیر خدا، ماهی که ملائکه در زمین به دنبال جمع کردن استغفار مثل من و تو هستند. باید تخلیه شد باید دید روزها را چگونه گذرانده ایم. تپش قلبهایمان با کدام طنین موزون می نواخت.
آیا با نوای استغفار (استغفرالله و اسئله التوبه) در این میکده دل را گشوشده ای؟! و آیا…
گام ها را فراتر می نهیم تا به کعبه مقصود رسیم. شعبان از راه می رسد. آن هنگام که ظرف بندگی تو از تب هوای نفس اماره خالی شد شعبان با طلوعی سرشار از لبریز از شکوفه های محمدی و عطر ال الله از راه می رسد و قدم بر خانه دل می گذارد. می آید تا این منزل بود را به دسته گل های از ذکر و معنویت بیارآیی. هر چه گام به جلو برمی داریم احساس سبکی در ما ایجاد می شود.