اگر حرکت حضرت زینب(س) نمیبود، حادثهی عاشورا در تاریخ نمیماند
دعایی که امام حسین (ع) در روز عاشورا به امام سجاد(ع) آموخت
دعایی که امام حسین (ع) در روز عاشورا به امام سجاد(ع) آموخت
قطب راوندی نقل كرده كه از امام زین العابدین(ع) روایت شده كه پدرم در روز عاشورا مرا به سینه چسبانید، و فرمود: “پسرم! از من دعائی را حفظ كن كه فاطمه به من تعلیم داده، و رسول خدا(ص) هم به او تعلیم داده بود، و جبرئیل هم به رسول خدا؛ و این دعا برای رفع حاجت و همّ و غم و بلاهای سخت كه نازل می شود مفید است.
در این مواقع این دعا را بخوان: “بحق یس والقرآن الحكیم وبحق طه والقرآن العظیم یا من یقدر علی حوائج السائلین، یا من یعلم ما فی الضمیر، یا منفسا عن المكروبین، یا مفرّج عن المغمومین، یا راحم الشیخ الكبیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا من لایحتاج إلی التفسیر صل علی محمد وآل محمد، وافعل بی كذا وكذا” سپس او را می بوسد و وداع می كند.
طبق نقل روضة الشهداء حضرت فرمودند: “یا بنی! إذا رجعت إلی مدینة جدی بلّغه سلامی” یعنی پسرم هر گاه به شهر جدم برگشتی سلام مرا به جدم برسان.("معالی السبطین"، ج2، ص11 و “منتهی الامال"، ج1، ص410)
همچنین از امام باقر(ع) نقل شده كه فرمودند: امام زین العابدین(ع) در وقت وفاتشان فرمودند: “امام حسین در روز عاشورا مرا به سینه چسبانید و فرمود: پسر جان من تو را وصیت می كنم به آنچه پدرم هنگام وفاتش به من وصیت نمود. پسرم دوری نما و بپرهیز از ظلم در حق كسی كه غیر خدا علیه تو یاوری را نیابد."("امالی شیخ صدوق"، ص182)
منبع: تبیان
(زنی که جز به قرآن تکلّم نکرد…)
(زنی که جز به قرآن تکلّم نکرد…)
(زنی که۲۰سال به قرآن تکلّم کرد)
شخصى زنى را در بادیه تنها دید، گفت: کیستى؟
جواب داد:«وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ.»«بگو سلام بزودى میدانید!»
از قرائت این آیه فهمیدم که می گوید: اوّل سلام کن، سپس سئوال!
که سلام دادن علامت و وظفیه شخصى است که بر دیگرى وارد میشود.
به او سلام کردم و گفتم: در این بیابان آن هم تنها چه میکنى؟ پاسخ داد:«مَنْ یَهْدِ اللهُ فَمالَهُ مِنْ مُضِلٍّ.»
«کسى را که خدا هدایت کند گمراه کنندهاى براى او نیست.»
از این آیه شریف دانستم که راه را گم کرده ولى براى یافتن مقصد به حضرت حقّ امیدوار است.
گفتم: از جنّى یا آدم؟
جواب داد:یابَنى آدم خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد.»«اى فرزندان آدم زینتتان را نزد هر مسجد بردارید.»
از قرائت این آیه فهمیدم که از آدمیان است.گفتم: از کجا میآیى؟
پاسخ داد:«یُنادَونَ مِنْ مَکان بِعید»«از جایى دور ندا داده میشوند.»
فهمیدم از راه دور میآید.گفتم: کجا میروى؟
جواب داد:«ولِلّهِ عَلى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ اِلَیْهِ.»
«بر مردم است که براى خداوند حج به جاى آورند، البته کسى که استطاعت به سوى آن پیدا کند.»
فهمیدم قصد خانه خدا دارد.
گفتم: چند روز است حرکت کردهاى؟
گفت :«وَ لَقَدْ خَلَقْنا السَّمواتِ وَالا ْ َ رْضَ وَ ما بَیْنَهُما فى سِتَّةِ اَیّام.»
«ما آسمانها و زمین و هر چه را بین این دو است در شش روز خلق کردیم.»
فهمیدم شش روز است از شهرش حرکت کرده و به سوى مکه مىرود.پرسیدم غذا خوردهاى؟
جواب داد:«وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یَاْکُلُونَ الطَّعامَ.»
«ما پیامبران را مثل فرشتگان بدون بدن قرار ندادیم تا غذا نخورند.»فهمیدم چند روزى است غذا نخورده است.
گفتم: عجله کن تا تو را به قافله رسانم.
جواب داد:«لایُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها.»«خداوند هیچ کسى را بیشتر از طاقتش تکلیف نمىکند.»
فهمیدم که مثل من در حرکت تندرو نیست و طاقت ندارد.به او گفتم: بر مرکب من در ردیف من سوار شو تا به مقصد برویم.
پاسخ داد:«لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ اِلاّالله لَفَسَدَتا.»«اگر در آسمان و زمین چند خدا غیر از خداى یگانه بود فاسد مىشدند.»
آگاه شدم که تماس بدن زن و مرد در یک مرکب یا یک خانه و یک محل موجب فساد است.
به همین علّت از مرکب پیاده شدم و به او گفتم: شما به تنهایى سوار شوید.
وقتى سوار شد گفت:«سُبْحْانَالَّذى سَخَّرَ لَنا هَذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنینَ.»
«منزه است خداوندى که براى ما این (کشتیها) را مسخر گردانید و ما هرگز قادر به تسخیر آن نبودیم.»
وقتى به قافله رسیدیم گفتم: در این قافله آشنایىدارى؟
جواب داد:«وَ ما مُحَمَّدٌ الاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الّرُسُلُ.»
«محمد نیست مگر رسولى و قبل از او رسولانى دیگر بودهاند.»
«یا یَحْیى خُذِالْکِتابَ بِقَّوة.»«اى یحیى کتاب را باقوّت بگیر.»«یا مُوسى اِنّى اَنااللهُ..»
«اى موسى منم خداوند.»«یا داوُودُ اِنّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فى الا ْ َرْضِ.»
«اى داوود ما تو را در زمین جانشین و خلیفه قرار دادیم.»
از قرائت این چهار آیه دانستم که چهار نفر آشنا به نام محمد و داوود و یحیى و موسى دارد.
چون آن چهار نفر نزدیک آمدند این آیه را خواند:«اَلْمالُ وَ الْبَنُونُ زینَةُ الْحَیوةِ الدُّنْیا.»
«مال و فرزندان زینت زندگانى دنیوى هستند.»
فهمیدم این چهار نفر فرزندان او هستند.به آنها گفت:«یا أَبَتِ اسْتاجِرْهُ إنَّ خَیْرَ مِنْاسْتَاْجَرْتَ الْقَوِىُّ الاَْمینَ.»
«اى پدر، موسى را به خدمت گیر بهترین کسى که باید به خدمت برگزینى کسى است که امین و توانا باشد.»
فهمیدم به آنها گفت: به این مرد امین که زحمت کشیده و مرا تا اینجا آورده مزد دهید.
آنها هم به من مقدارى درهم و دینار دادند و او حسّ کرد کم است.
گفت:«واللهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ.»«خداوند براى کسى که بخواهد، پاداش را دوچندان گرداند.»
فهمیدم مىگوید به مزد او اضافه کنید.
از رفتار آن زن سخت به تعجب آمده بودم و به فرزندانش گفتم: این زنِ با کمال که نمونه او را ندیده بودم کیست؟
جواب دادند: این زن، فضّه خادم حضرت زهرا(س) است که بیست سال است جز با قرآن سخن نگفته است.
منبع: قرآن پژوهان شمال
اینم عیدی امشب ! یه دعا...
قسمتی از کلام امیرالمومنین علی (ع) در خطبه 98 نهج البلاغه :
قسمتی از کلام امیرالمومنین علی (ع) در خطبه 98 نهج البلاغه :
خدا را بر نعمتهایی که عطا فرمود ستایش میکنیم و در کارهای خود از او یاری میجوییم…
از او سلامت در دین را خواهانیم ، آنگونه که تندرستی بدن را از او درخواست داریم…
مــــ ــرا بــرای خـودتــــــ ســــ ــــوا کــــن
- ♥٠˙´´˙٠♥٠˙✿˙٠♥٠˙’´˙٠♥٠˙
الـهـــــی
مــــ ــرا بــرای خـودتــــــ ســــ ــــوا کــــن
یـا خَـیــ ــر حَبیـبــــــ وَ مَـحبُــوبـــــــ …
گمشده من(نیایش های شهیدچمران)
خدایا:هرکسی به دنبال گمشده خودمی رود.هرکسی برای نجات خودراهی می اندیشد.هرکسی به امیدی وآرزویی زندگی میکند،اما من امیدی وآرزویی ندارم.جزتو گمشده ای نمیشناسم وجزتوراه نجاتی نمی یابم .همه رافراموش میکنم،همه دنیاراپشت سرمیگذارم،یکه وتنهابه سوی تومی آیم ودست نیازفقط به سوی تودرازمیکنم.
خدایا:میخواهم باتوتنهاباشم،میخواهم ازهمه چیزچشم بپوشم،میخواهم جزتومحبوبی ومعبودی نداشته باشم،خوش دارم که درزیراین آسمان سیاه کسی جزتوازمن نداند،کسی جزتونیازمرانشنود،کسی جزتومرگ مرانبیند.
خدایا:مرابسوزان،درعذاب ودردخاکسترم کن،بازهم توراشکرمیکنم.
برگرفته ازکتاب نیایش های شهیددکترمصطفی چمران
خدای مهربون...
خدایا منو ببخش !
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ ؛
خدایا منو ببخش بخاطر گناهانی که پرده ی عصمتم را میدرد …
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ؛
خدایا منو ببخش بخاطر گناهانی که عذاب و گرفتاری رو بر من نازل میکنه …
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ؛
خدایا منو ببخش بخاطر گناهانی که باعث شده نعمتت رو بر من تغییر بدی و ازم بگیری …
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ؛
خدایا منو ببخش بخاطر گناهانی که باعث شده دعاهام مستجاب نشه …
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلاَءَ؛
خدایا منو ببخش بخاطر گناهانی که باعث شده بلا و مصیبت بر من نازل بشه …
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ أَذْبْتُهُ وَ کُلَّ خَطِیئَةٍ أَخْطَأْتُهَا؛
خدایا هر گناهی از من سر زده ببخش … هر خطایی از من سر زده به بزرگی خودت ببخش …
خدای من همه به من گفتن تو مهربونی….. گفتن تو کسی رو نا امید از در خونه ات رد نمیکنی ……..
اللَّهُمَّ لاَ أَجِدُ لِذُنُوبِی غَافِراً وَ لاَ لِقَبَائِحِی سَاتِراً؛
خدایا فقط تو میتونی گناهان منو ببخشی و خطاهامو بپوشونی … خدایا به من رحم کن …
اللَّهُمَّ عَظُمَ بَلاَئِی وَ أَفْرَطَ بِی سُوءُ حَالِی؛
خدایا غمی بزرگ در دل دارم و حالی نا خوش … فقط تو میتونی کمکم کنی خداااااااا …
إِلَهِی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیْرُکَ؛
خدایا جز تو کسی رو ندارم… خدایا فقط تو رو دارم… فقط تو از حال دلم خبر داری …
مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقِیلاً مُسْتَغْفِراً مُنِیباً؛
خدایا با عذرخواهی و پشیمونی نزد تو اومدم … شکسته دلم خدا …پشیمونم خدا … خدایا منو ببخش …
یَا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِی
پروردگارا به ناتوانی من رحم کن …
خدایا من بنده ی ناتوان و ضعیفی هستم که جز رحمت تو چیز دیگه ای دلم رو آروم نمیکنه …
خدایا کمکم کن…
هر وقت ازت خواستم کمکم کنی نا امیدم نکردی … این بار هم منو ببخش …
یَا رَبِّ … یَا رَبِّ … یَا رَبِّ …
توکل و رضا
ترا شکر می کنم که از پوچی ها ، ناپایداری ها ، خوشی ها و قید و بندها آزادم کردی و مرا در طوفانهای خطرناک حوادث رها ننمودی، و درغوغای حیات، در مبارزه با ظلم و کفر غرقم کردی، لذت مبارزه را به من چشاندی ، مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی… فهمیدم که سعادت حیات در خوشی و آرامش و آسایش نیست ، بلکه در جنگ و درد و رنج و مصیبت و مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره در شهادت است.
خدایا ترا شکر می کنم که به من نعمت ” توکل ” و ” رضا” عطا کردی، و در سخت ترین طوفانها و خطرناکترین گردابها، آنچنان به من اطمینان و آرامش دادی که با سرنوشت و همه پستی ها و بلندیهایش آشتی کردم و به آنچه تو بر من مقدر کرده ای رضا دادم.
خدایا در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی ، تو در کویر تنهایی، انیس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت ناامیدی، دست مرا گرفتی و کمک کردی… که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه پیش بینی نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی، و در میان ابرهای ابهام و در مسیری تاریک، مجهور و وحشتناک مرا هدایت کردی.
بخشی از مناجات شهید چمران