قــانـون هـفـتـم:
... بــــرنـــــآمــــه ای بـــرآی آســــمـــونــــــی شـــدن ...
باید فکرکردن را در جامعه نهادینه کرد
برگزاری کارگاه آموزش مهارتهای تبلیغ با حضور حجه الاسلام و المسلمین برادران در مدرسه علمیه الزهرا(س)
هفتمین جلسه دوره ی آموزشی مهارتهای تبلیغ در تاریخ17اردیبهشت با حضور حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا برادران در مدرسه علمیه الزهرا(س) مبارکه برگزار شد. در این کارگاه استاد به ادامه اصول فیش نویسی پرداخت و به بیان فراز دعای انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم پرداخت وگفت سلم یعنی تسلیم محض در مقابل اهل بیت وحتی لحظه ای غفلت و کوتاهی هم پسندیده نیست و با توجه به واژه “لمن"شناخت تیم دشمن را در هر موقعیت زمانی لازم دانست .حجه الاسلام برادران در ادامه گفت با توجه به این فراز دعا در جامعه دو خط بیشتر در جامعه قابل ترسیم نیست پس بی تفاوتی قابل پذیرش نیست . در این کارگاه هم چنین اصول مطالعه آزاد و چگونگی تشکیل گروه های مطالعاتی مورد بررسی قرار گرفت.
در پایان،حاج آقا برادران همه ی طلاب را به خوب درس خواندن و فیش برداری روشمند سفارش کرد.این کارگاه با حضور طلاب و مسئولین در سالن اجتماعات مدرسه برگزار شد.
.::خاطره ای تکان دهنده از یک شهید ::.
استاد قرائتی تعریف میکرد که ما آخوندهارو خیلی سخت میشه گریاند ! اما یکی از رزمندگان خاطره ای تعریف کرد که اشکمونو در آورد ! گفت : تو یکی از عملیات ها که شب انجام می شد قرار بود از جای عبور کنیم که مین گذاری شده بود … مجبور بودیم از اونجا رد بشیم چاره ای جز این نداشتیم . گفتیم کی داوطلب میشه راه رو باز کنه تا بتونیم عبور کنیم ؟ چندتا از رزمنده ها داوطلب شدند تا راه رو باز کنند … وقتی میخواستند راه باز کنند میدونستند که زنده نمی مونند . چون با انفجار هر مین دست ، پا ، سر ، بدن یک جا متلاشی میشود ! داوطلب ها پشت سر هم راه افتادن برای باز کردن راه … صدای مین می آمد . همین زمان متوجه شدم یکی داره بر میگرده ! گفتم شاید ترسیده ! بالاخره جان عزیزه و عزیزی جان باعث شده برگرده… گفتم خودمو نشون ندم شاید ببینه خجالت بکشه ! بعد چند دقیقه متوجه شدم یکی داره میره سمت محل مین گذاری شده.. رفتم سمتش گفتم وایسا کجا میری ؟ گفت دارم میرم محل مین گذاری شده دیگه !! گفتم تو جزو کسائ بودی که داوطلب شده بودند چرا برگشتی ؟! گفت : آخه پوتینم نو (تازه) بود خواستم اونو در بیارم با جوراب برم و بیت المال حیف و میل نشود . اون پوتین بمونه یکی دیگه ازش استفاده کنه…!!!
یاد و راهت زنده باد...
متن زیر نامه شهید علی خلیلی می باشد که 15 روز قبل از شهادتش خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشته است.
سلام آقا جان!
امیدوارم حالتان خوب باشد. آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد. اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید،خوبم؛
دوستانم خیلی شلوغش میکنند. یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند،شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند… هر چند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند…
من نگران مسائل خطرناک تر هستم… من میترسم از ایمان چیزی نماند. آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند. من خواستم جلوی بلا را بگیرم.
اما اینجا بعضی ها میگویند کار بدی کرده ام. بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند میگفتند به تو چه ربطی داشت؟!!مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد!
ولی آن شب اگر من جلو نمی رفتم، ناموس شیعه به تاراج میرفت ونیروی انتظامی خیلی دیر میرسید. شاید هم اصلا نمی رسید…
یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت : پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر بیندازی!
من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند، ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟؟ آخر خودتان فرمودید امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز شب واجب است.
افسران - نامه شهید علی خلیلی به رهبر معظم انقلاب، 15 روز قبل از شهادت
آقاجان!
بخدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمیکند. مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و نهی از منکر تشریح نفرمودید؟
مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟
یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شمارا نمی فهمند؟؟؟یعنی شما اینقدر بین ما غریب هستید؟؟؟
رهبرم!
جان من و هزاران چون من فدای غربتت. بخدا که دردهای خودم در برابر درد های شما فراموشم میشود که چگونه مرگ غیرت و جوانمردی را به سوگ مینشینید.
آقا جان!
من و هزاران من در برابر درد های شما ساکت نمی نشینیم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد بازهم نمی گذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان بخشکد.
بشکست اگر دل من بفدای چشم مستت
سر خمَ می سلامت شکند اگر سبویی
بعد از مرگ نیز انسان در عالم اعمال خویش زندگی می کند.
بعد از مرگ نیز انسان در عالم اعمال خویش زندگی می کند.
شهید سید مرتضی آوینی . .
...
اینجا خاک منه، تو بگو اینجا چه کار میکنی؟
اسیر شده بود
15 سال بیشتر نداشت؛ حتی مویی هم در صورتش نبود
سرهنگ عراقی اومد یقه شو گرفت، کشیدش بالا
گفت: اینجا چه کار میکنی؟
حرف نمی زد
سرهنگ عراقی گفت: جواب بده
گفت: ولم کن تا بگم
ولش کرد
خم شد از روی زمین یک مشت خاک برداشت، آورد بالا
گفت: اینجا خاک منه، تو بگو اینجا چه کار میکنی؟
سرهنگ عراقی خشکش زده بود . . .
« امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است »
در سینهام دوباره غمی جان گرفته است
« امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است »
تا لحظهای پیش دلم گور سرد بود
اینک به یمن یاد شما جان گرفته است