بیاید تا بهتون نشون بدم چطور میشه یه دوست خوب پیدا کرد
گام (1) : انتخاب فقط 1 شهید :
خیلی مهمه فقط یک شهید انتخاب کنید. نگید من به یه گُردان شهید رو میزنم بلکه یکیشون جوابمو بده ! شهدا در آخرالزمان اینقد غریب و مظلوم اند که منتظر یه نیت پاک و باصفا هستن تا خودشونو نشون بدن.
آلبوم شهدا رو باز کنید یا میتونید از عکس بالا کمک بگیرید. اولین ملاک انتخاب شهید قیافه و صورت شهیده. ببینید با لبخند کدوم شهید ته دلتون خالی میشه، ذوق میکنید، به وجد میایید !؟
آفرین. درسته. این همون دوست شماست.
گام (2) : عهد بستن با شهید :
یه جا که جلو چشمتون باشه بنویسید و امضاءکنید :
با دوست شهیدم عهد میبندم پای رفاقت او تا لحظه شهادت خودم خواهم موند و از تذکرات دوستانه او به هیچ وجه رو بر نمیگردونم.
گام (3) : شناخت شهید :
تا میتونید از دوست شهیدتون اطلاعات جمع آوری کنید. ( عکس, متن, صوت, کلیپ, دستنوشته, وصیتنامه, خاطرات همرزمان, خاطرات همسر شهید, پوستر و ….)بصورت خرید از فروشگاه و دانلود از اینترنت.
گام (4) : هدیه ثواب اعمال خود به روح شهید :
از همین الان هر کار خیر و ثوابی انجام میدید مثل ( نماز واجب و مستحبی, ادعیه, زیارات, صدقه, حتی درس خواندن برای رضایت خدا, روزه و خمس و زکات و ….) سریع در ابتدا یا انتهای آن به زبان بیاورید :
( خدایا طاعت من اگرچه ناقص است ولی یه نسخه از ثوابشو هدیه میکنم به روح دوست شهیدم )
طبق روایات نه تنها از ثواب شما کم نمیشه بلکه بابرکت تر هم خواهد شد !
توجه : مطمئناً شهید با کمالات و رتبه ای که داره نیازی به ثواب ماها نداره. پس دلیل این گام چیه !؟؟
جواب : شما با اینکار ارادت و خلوص نیت و علاقتونو به شهید نشون میدید. یعنی به شهید میگید چیزی بهتر از ثواب اعمال یافت نکردم که تقدیم دوست کنم.
گام (5) : درگیر کردن خود با شهید :
░ سریعا همین الان عکس بک گراند گوشی موبایلتونو عوض کنین و عکس شهید رو بذارید.
از امروز همه پیامک ها و تماس هاتون توسط دوست شما بررسی میشه !
░ همینکارو برای دسکتاپ کامپیوتر هم انجام بدید.
░ محل کارتون, کیف جیبی, داشبورد ماشین, هرجا میتونید یه عکس یا نشونه از شهیدتون بذارید.
▒ صبح اولین نفر به دوست شهیدتون صبح بخیر بگید و شب هم آخرین شب بخیر…
▒ در طول روز تا میتونید با روح شهید حرف بزنید.
▒ مدام به او فکـــــــر کنید.
گام (6) : عدم گناه در حضور رفیق ! :
خود شهید اسم این گام رو گذاشته : آخرین حجاب !
روح شهید تا این گام 5 بسیار بسیار از شما راضیه و تمایل شدیدی به شروع رابطه داره ولی !
آیا در حضور دوستی معنوی روحانی به این باصفایی میتوان گناه کرد !؟
نگاه هامون, رابطمون با همکلاسی های نامحرم و اساتید نامحرم, چت با نامحرم, غیبت, دروغ, کاهل نمازی, کم فروشی, کم کاری در شغل, بداخلاقی در منزل و …..
جواب این سوال با خود شما….
گام (7) : اولین پاسخ شهید :
کمی صبر و استقامت در گام 6 آنچنان شیرینی ای در این گام برای شما خواهد داشت که در گام بعدی انجام گناه براتون سخت تر از انجام ندادن اونه !
░ با افتخار منتظر برخی نشانه ها باشید :
خواب دوست شهیدتونو میبینید.
مکاشفه ای در روز.
دعوت به قبور شهدا و راهیان نور جنوب و غرب.
پیامی, نشانه ای, گفتگویی و ……
انواع روزی های معنوی جدید…
گام (8) : حفظ و تقویت رابطه تا شهادت :
گام های سختی را گذرانده اید. درست است ؟
مطمئناً با شیرینی ای که چشیده اید از این مسیر خارج نخواهید شد.
التماس دعا
از دانشگاه تا دانشگاه
ازدانشگاه تا دانشگاه…
مپندار که تنها عاشوراییان را بدان بلا آزموده اند ولاغیر…صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است…
شهید هنرمند و اهل قلم مرتضی آوینی**
ذوق و شوق نینوا كرده دلم چون هوای جبهه ها كرده دلم
ذوق و شوق نینوا كرده دلم
چون هوای جبهه ها كرده دلم
بود سنگر بهترین مأوای من
آه جبهه كو برادرهای من…!
سنگر خوب و قشنگی داشتیم
روی دوش خود تفنگی داشتیم
داشتیم ای دوست شبهای خطر
سایه ی صاحب زمان را روی سر
آسمان تكبیر ما را دوست داشت
هر حسینی كربــــــــلا را دوست داشت
روزها در عشق پر پر می زدیــــــم
در دل شبها منور می زدیـــــــــم
هر بسیجی جان نثار عشق بود
در شب حمله شكار عشق بود
سرزمین نینوا یادش بخیــــــــر…!
كربلای جبهه ها یادش بخیــــر…!
همیشه باید مشغول یک کلمه باشیم.و آن (( عشق)) است.
حقیقت این است که هرچه بگوییم خسته شده ایم و بریده ایم. اسلام دست از سر ما بر نمی دارد. ماباید بمانیم و کاری را که می خواهیم. انجام بدهیم. همیشه باید مشغول یک کلمه باشیم.و آن (( عشق)) است. اگر عاشقانه با کار پیش بیایی به طور قطع بریدن و عمل زدگی و خستگی برایت مفهومی پیدا نمی کند…
شهیدمحمد ابراهیم همت
سن عاشقی پایین اومده
یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم.
آوردنش سنگر من. خیلی کم سن و سال بود.
بهش گفتم: « مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟ »
سرش را تکان داد. گفتم: « تو که هنوز هجده سالت نشده! »
بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: « شاید به خاطر جنگ ، امام خمینی کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما بچه ها شده و سن سربازی رو کم کرده؟ »
جوابش خیلی من رو اذیت کرد. با لحن فیلسوفانه ای گفت:
« سن سربازی پایین نیومده ، سن عاشقی پایین اومده »
چه تفاوت عجیبی است بین عشق آسمانی و عشق زمینی…
جگر شیر نداری،سفر عشق مرو
پیشانی بند بسته، پرچم دست گرفته بود و بیسیم را هم روی کولش.خیلی بانمک شده
بود،گفتم: خودت رو مثل عَلَم درست کرده ای؛می دادی روی لباست را هم بنویسند.
پشت لباسش را نشان داد،نوشته بود:"جگر شیر نداری ،سفر عشق مرو".گفتم: بهرحال
اصرار بی خود نکن، بی سیم چی لازم دارم ؛ولی تو را نمی برم.چون؛ هم سن ات
کم است ،هم برادرت شهید شده،با ناراحتی دستش را گذاشت روی کاپوت ماشین و
گفت: باشه ،نمی یام ولی فردای قیامت شکایتت را به فاطمه ی زهرا “علیه السلام “
می کنم ،می تونی جواب بده؟؟!!!
گفتم :برو سوار شو…
در بحبوحه ی عملیات،پرسیدم: بیسیم چی کجاست؟
گفتند: نمی دانیم ،نیست .به شوخی گفتم :نکنه گم شده ؟؟!!
حالاباید کلی بگردیم تا پیدایش کنیم، بعد عملیات نوبت جمع آوری شهدا شد.یکی از
شهدا،ترکش سرش را برده بود.وقتی برگرداندیمش،پشت لباسش نوشته بود جگر شیر
نداری،سفر عشق مرو….
“شادی روح شهدا،شهدای یگان ویژه ی صابرین و شهید سیدحمید میرافضلی صلوات”
هر چه در توان داریم ...
پس از سومین روز شروع حمله ی خیبر،توان همت آنقدر از کف رفته بود
که به دیوار تکیه می داد و با صدائی خسته و ضعیف ،گردانها را هدایت می کرد.
هر چه به او اصرار کردند به اورژانس برود قبول نکرد.
همت گفت: حالا که در خط نیستم،باید بچه ها لااقل صدای من را بشنوند.
به ناچار امکانات درمانی را کنار او آوردند و با بالازدن آستینش سِرُمی به دست او
وصل کردند.همت ،بی توجه به کار امدادگرها،با بی سیم با خط تماس می گرفت.
وقتی همت شنید یکی از گردانهایش در زیر شدیدترین آتش دشمن مقاومت
می کند به راه افتاد تا در کنار یاران بسیجی خود باشد.هر چه فرماندهان
خواستند مانعش شوند ،نتوانستند.همت در همان لحظات گفت:
- ما باید هر چه درتوان داریم،بگذاریم تا صحبت امام به زمین نماند .باید استقامت کرد.
ما در این جنگ به سلاح و تجهیزات نظامی متکی نبوده و نیستیم ؛ ما به خدا اتکاء داریم.
ما باز هم شهید می دهیم و این جنگ را با خون پیش می بریم .
بعد،همه دیدند سوار بر موتور شد و به طرف خط رفت .در راه -به همراه شهید
سید حمید میرافضلی- ترکش توپی بهانه شد تا این دو پرستوی بلند پرواز به
سوی عرش پر کشند…
شهید مصطفی ردانی پور
هر وقت که مادر برای سرو سامان دادن پسرش نقشه ای می کشید و او را در خلوتی به کنار می کشید می شنید که مصطفی می گوید :بچه های مردم تکه پاره شدن ،افتادن گوشه کنار بیابون ها ،اون وقت شما می گین کارهاتو ول کن بیا زن بگیر ! با همه این اوصاف شنیده بود که امام (ره ) گفته اند با همسرهای شهدا ازدواج کنید. مادر هم که دست بردار نبود و تو گوشش می خواند که وقت زن گرفتنت شده. بالاخره راضی شد و مادر و خواهرش را فرستاد بروند خواستگاری.
بهشان نگفته بود که این خانم همسر شهید است. ایشان همه خواستگارها را رد می کرد، مصطفی را هم رد کرد.
مصطفی پیغام فرستاد امام (ره ) گفتن : «با همسرهای شهدا ازدواج کنید » باز هم قبول نکرد او می خواست تا مراسم سال همسر شهیدش صبر کند.
دوباره مصطفی پیغام فرستاد که شما سید هستید می خواهم داماد حضرت زهرا (س) باشم. دیگر نتوانست حرفی بزند . جوابش مثبت بود .
امام خطبه عقدشان را خواند. مصطفی گفت : «آقا ما را نصیحت کنید » امام (ره) به عروس نگاهی کرد و گفت: « از خدا می خواهم که به شما صبر بدهد.»
کربلا قلب زنده
آجرک الله فی مصیبة جدک………..یا صاحب العصر والزمان (عج)
کربلا قلب زنده ای است که حیات تکاملی انسان در همه تاریخ مدیون اوست….
“شهید آقا سید مرتضی آوینی"
شهادت پایان نسیت ، آغاز است ،تولدی دیگر است در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به ساحت قدسی آن راه یابد.تولد ستاره ای است که پرتو نورش عرصه زمان را می نوردد وزمین را به نور رب الارباب اشراق می بخشد….
“شهید آقا سید مرتضی آوینی"
کربلایی باشید….
والسلام علیکم و رحمة ا…و برکاتة…
یادش بخیر یاد شهیدان یکی یکی
یادش بخیر یاد شهیدان یکی یکی
شوریده های حضرت باران یکی یکی
خرّم شده است شهر به شهر دیارمان
از خون گرم و قامت ایشان یکی یکی
جبهه گرفته بوی تو را که گرفته ای …
سرهای سرخ بر سر دامان یکی یکی
کم کم پیامشان که فراگیر می شود
گل می کنند غزّه و لبنان یکی یکی
بحرین و مصر و تونس و صنعا ز خواب جست
از انقلاب پیر جماران، یکی یکی
اکنون رسیده است زمانش که بشکنند
طاغوت های سنگی انسان یکی یکی
با بیرق ولیّ زمان می زنیم پا …
بر قله های دانش دوران یکی یکی