ماجرای ضرب المثل "لاف در غریبی"
ماجرای ضرب المثل “لاف در غریبی”
«درباره فرد بی شخصیتی گویند كه در جایی كه او را نشناسند، گزافه گویی كند و لاف بیهوده زند كه من چنین و چنانم، در چنین وضعی به او می گویند: لاف در غریبی… چون لاف در غربت باعث رسوایی او نمی شود، همچنان كه صدای ناهنجاری است که به هنگام چكش كاری مسگران شنیده نمی شود و فرد را شرمنده نمی سازد.»
(زنی که جز به قرآن تکلّم نکرد…)
(زنی که جز به قرآن تکلّم نکرد…)
(زنی که۲۰سال به قرآن تکلّم کرد)
شخصى زنى را در بادیه تنها دید، گفت: کیستى؟
جواب داد:«وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ.»«بگو سلام بزودى میدانید!»
از قرائت این آیه فهمیدم که می گوید: اوّل سلام کن، سپس سئوال!
که سلام دادن علامت و وظفیه شخصى است که بر دیگرى وارد میشود.
به او سلام کردم و گفتم: در این بیابان آن هم تنها چه میکنى؟ پاسخ داد:«مَنْ یَهْدِ اللهُ فَمالَهُ مِنْ مُضِلٍّ.»
«کسى را که خدا هدایت کند گمراه کنندهاى براى او نیست.»
از این آیه شریف دانستم که راه را گم کرده ولى براى یافتن مقصد به حضرت حقّ امیدوار است.
گفتم: از جنّى یا آدم؟
جواب داد:یابَنى آدم خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد.»«اى فرزندان آدم زینتتان را نزد هر مسجد بردارید.»
از قرائت این آیه فهمیدم که از آدمیان است.گفتم: از کجا میآیى؟
پاسخ داد:«یُنادَونَ مِنْ مَکان بِعید»«از جایى دور ندا داده میشوند.»
فهمیدم از راه دور میآید.گفتم: کجا میروى؟
جواب داد:«ولِلّهِ عَلى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ اِلَیْهِ.»
«بر مردم است که براى خداوند حج به جاى آورند، البته کسى که استطاعت به سوى آن پیدا کند.»
فهمیدم قصد خانه خدا دارد.
گفتم: چند روز است حرکت کردهاى؟
گفت :«وَ لَقَدْ خَلَقْنا السَّمواتِ وَالا ْ َ رْضَ وَ ما بَیْنَهُما فى سِتَّةِ اَیّام.»
«ما آسمانها و زمین و هر چه را بین این دو است در شش روز خلق کردیم.»
فهمیدم شش روز است از شهرش حرکت کرده و به سوى مکه مىرود.پرسیدم غذا خوردهاى؟
جواب داد:«وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یَاْکُلُونَ الطَّعامَ.»
«ما پیامبران را مثل فرشتگان بدون بدن قرار ندادیم تا غذا نخورند.»فهمیدم چند روزى است غذا نخورده است.
گفتم: عجله کن تا تو را به قافله رسانم.
جواب داد:«لایُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها.»«خداوند هیچ کسى را بیشتر از طاقتش تکلیف نمىکند.»
فهمیدم که مثل من در حرکت تندرو نیست و طاقت ندارد.به او گفتم: بر مرکب من در ردیف من سوار شو تا به مقصد برویم.
پاسخ داد:«لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ اِلاّالله لَفَسَدَتا.»«اگر در آسمان و زمین چند خدا غیر از خداى یگانه بود فاسد مىشدند.»
آگاه شدم که تماس بدن زن و مرد در یک مرکب یا یک خانه و یک محل موجب فساد است.
به همین علّت از مرکب پیاده شدم و به او گفتم: شما به تنهایى سوار شوید.
وقتى سوار شد گفت:«سُبْحْانَالَّذى سَخَّرَ لَنا هَذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنینَ.»
«منزه است خداوندى که براى ما این (کشتیها) را مسخر گردانید و ما هرگز قادر به تسخیر آن نبودیم.»
وقتى به قافله رسیدیم گفتم: در این قافله آشنایىدارى؟
جواب داد:«وَ ما مُحَمَّدٌ الاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الّرُسُلُ.»
«محمد نیست مگر رسولى و قبل از او رسولانى دیگر بودهاند.»
«یا یَحْیى خُذِالْکِتابَ بِقَّوة.»«اى یحیى کتاب را باقوّت بگیر.»«یا مُوسى اِنّى اَنااللهُ..»
«اى موسى منم خداوند.»«یا داوُودُ اِنّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فى الا ْ َرْضِ.»
«اى داوود ما تو را در زمین جانشین و خلیفه قرار دادیم.»
از قرائت این چهار آیه دانستم که چهار نفر آشنا به نام محمد و داوود و یحیى و موسى دارد.
چون آن چهار نفر نزدیک آمدند این آیه را خواند:«اَلْمالُ وَ الْبَنُونُ زینَةُ الْحَیوةِ الدُّنْیا.»
«مال و فرزندان زینت زندگانى دنیوى هستند.»
فهمیدم این چهار نفر فرزندان او هستند.به آنها گفت:«یا أَبَتِ اسْتاجِرْهُ إنَّ خَیْرَ مِنْاسْتَاْجَرْتَ الْقَوِىُّ الاَْمینَ.»
«اى پدر، موسى را به خدمت گیر بهترین کسى که باید به خدمت برگزینى کسى است که امین و توانا باشد.»
فهمیدم به آنها گفت: به این مرد امین که زحمت کشیده و مرا تا اینجا آورده مزد دهید.
آنها هم به من مقدارى درهم و دینار دادند و او حسّ کرد کم است.
گفت:«واللهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ.»«خداوند براى کسى که بخواهد، پاداش را دوچندان گرداند.»
فهمیدم مىگوید به مزد او اضافه کنید.
از رفتار آن زن سخت به تعجب آمده بودم و به فرزندانش گفتم: این زنِ با کمال که نمونه او را ندیده بودم کیست؟
جواب دادند: این زن، فضّه خادم حضرت زهرا(س) است که بیست سال است جز با قرآن سخن نگفته است.
منبع: قرآن پژوهان شمال
ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺗﻨﻬﺎ جایی هستﮐﻪ ﺷﯿﻌﻪ ﻧﺪﺍﺭه!!!
میگن یه روز ، ﺩﻭ تا ﻭﻫﺎﺑﯽ ﻣﻮﻗﻊ ﺳﻮﺍﺭﺷﺪﻥ ﺑﻪﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ می شن ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍ ﺷﯿﻌﻪ ﺳﺖ . . . تصمیم می گیرن ﮐﻪ شیعه رو ﺍﺫﯾﺘﺶ ﮐﻨﻦ؛ ﺍﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺗﻌﻄﯿﻼﺕ ﺑﺮﻡ ﻟﺒﻨﺎﻥ؛ ﺍﻣﺎ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺷﯿﻌﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ؛اه اه اه نرفتم . ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﺑﺤﺮﯾﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ قبول نکردم ؛ ﭼﻮﻥ ﺍﮐﺜﺮﯾﺖ ﺷﯿﻌﻪ ﻫﺴﺘﻦ .. . ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺮﻡ ﻋﺮﺍﻕ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﻫﻢ ﭘﺮﺍﺯﺷﯿﻌﻪ ﺍﺳﺖ؛ ﺭﻓﯿﻘﺶ ﮔﻔﺖ:ﺧﺐ ﭼﺮﺍ ﻧﺮﻓﺘﯽ ﺍﺭﻭﭘﺎ؟؟ﮔﻔﺖ: ﺍﻭﻧﺠﺎﻫﻢ ﺗﺸﯿﻊ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪﻩ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻧﺎ؛ ﻫﺮﺟﺎ ﺑﺮﯼ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺑﺮﻣﯿﺨﻮﺭﯼ. . . ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻥ ﺗﺎ ﺧﺸﻢ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺷﯿﻌﻪ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭﻥ؛ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺷﯿﻌﻪ ﻫﻢ ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺑﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﺳﻔﺮ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ? ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺗﻨﻬﺎ جایی هستﮐﻪ ﺷﯿﻌﻪ ﻧﺪﺍﺭه :))))))
اندر افکار اوباما
به هر که عقل دادند، چه ندادند؟
عاقل کیست؟
آیت الله مجتهدی تهرانی:
به هر که عقل دادند، چه ندادند؟ به هر که عقل ندادند، چه دادند؟
عقل چیز عجیبی است. البته فکر نکنید عقل همین است که ما داریم
یک دسته دیوانه اند و در دیوانه خانه هستند و ما عاقل هستیم، نه!
عاقل آن است که به فکر آخرت باشد،
کسی که آخرت را انتخاب می کند، این فرد عاقل است.
وکسی که دنیا را انتخاب میکند از نظر اسلام این فرد عاقل نیست….
بنابراین عاقل خیلی کم است..خیلی…
مرگ بر آمريكا!
لطیفه انگلیسی با ترجمه فارسی
Everyone hears
what you say.
Friends listen to
what you say.
Best friends
listen to what you don’t
say.
هر کسی چيزايی رو که شما می گين می شنوه.
ولی دوستان به حرفای شما گوش می دن.
اما بهترين دوستان
حرفايی رو که شما هرگز نمی گين می شنون
حکمت
سالهاي بسيار دور پادشاهي زندگي ميکرد که وزيري داشت .
وزير همواره ميگفت: هر اتفاقي که رخ ميدهد به صلاح ماست .
روزي پادشاه براي پوست کندن ميوه کارد تيزي طلب کرد اما در حين بريدن ميوه انگشتش را بريد،وزير که در آنجا بود گفت: نگران نباشيد تمام چيزهايي که رخ ميدهد در جهت خير و صلاح شماست !
پادشاه از اين سخن وزير برآشفت و از رفتار او در برابر اين اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زنداني کردن وزير را داد.
چند روز بعد پادشاه با ملازمانش براي شکار به نزديکي جنگلي رفتند. پادشاه در حالي که مشغول اسب سواري بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهي شد و از ملازمان خود دور افتاد،در حالي که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبيله اي رسيدکه مردم آن در حال تدارک مراسم قرباني براي خدايانشان بودند، زماني که مردم پادشاه خوش سيما را ديدند خوشحال شدند زيرا تصور کردند وي بهترين قرباني براي تقديم به خداي آنهاست !
آنها پادشاه را در برابر تنديس الهه خود بستند تا وي را بکشند، اما ناگهان يکي از مردان قبيله فرياد کشيد : چگونه ميتوانيد اين مرد را براي قرباني کردن انتخاب کنيد در حالي که وي بدني ناقص دارد، به انگشت او نگاه کنيد !
به همين دليل وي را قرباني نکردند و آزاد شد .
پادشاه که به قصر رسيد وزير را فراخواند و گفت:اکنون فهميدم منظور تو از اينکه ميگفتي هر چه رخ ميدهد به صلاح شماست چه بوده زيرا بريده شدن انگشتم موجب شد زندگي ام نجات يابد اما در مورد تو چي؟ تو به زندان افتادي اين امر چه خير و صلاحي براي تو داشت؟!
وزير پاسخ داد: پادشاه عزيز مگر نمي بينيد،اگر من به زندان نمي افتادم مانند هميشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زماني که شما را قرباني نکردند مردم قبيله مرا براي قرباني کردن انتخاب مي کردند، بنابراين مي بينيد که حبس شدن نيز براي من مفيد بود!
ايمان قوي داشته باشيد و بدانيد هر چه رخ ميدهد خواست خداوند است، تصميمات خداوند از قدرت درک ما خارج است اما هميشه به سود ما مي باشد.
باور کنیم اتفاقات زندگی همگی به صلاح ماست حتی اگه در اون لحظه درکش از توان ما خارج باشه…………
حمله به ايران!!
یه روزنامه ی اردنی خبر زده که آمریکا چهار شنبه به ایران حمله میکنه،
اینا هم کامنتهای زیر اون تو یه سایت فارسی!
خوب همین کارارو میکنید که هی پشیمون میشن از حمله دیگه =)))
.
.
.
* ما 4شنبه امتحان داریم لطفا بندازین جمعه
* من چهارشنبه چک دارم !
* منم چهارشنبه امتحان دارم . موندم چیکار کنم . برم جنگ نَرَم جنگ…
* پس چرا ساعت شو نگفته؟! شاید ما خونه نباشیم…
* حالا من چی بپوشم؟!
* ما شماره ماشين مون فرده، فك نكنم بتونيم تــو اين حماسه آفريني حضور بهم برسونيم!
* میشه بهش بگین موقع برگشت منو به عنوان غنیمت ببرن آمریکا
* سه شنبه حمله کنن تا چهارشنبه تمومش کنن که پنج شنبه جعمه بریم دَدَر!!
* شام هم میدن؟
* ایول ، بالاخره یه بهونه جور شد من پنجشنبه نرم عروسی.
از جنگ برگشتم خستم ! تازه اگه اسیر نشم و برگردم
* بگو سر راه نون بگیره…
* ای بابا حالا نمیشه جمعه عصر باشه آخه عصرای جمعه خیلی دلگیره
آقا ما از مسئولین خواهشمندیم جمعه حول و حوش ساعت ۳-۴ حمله کنن
بعد از ناهار!!!! :))