کارت عروسی خاص
کارت عروسی خاص/خاطره حاج آقا قرائتی
یک کارت عروسی از یک دختر خانمی دستم آمد از بس جذب این کارت شدم کارتش را با خودم آوردم قم.
یکی از افراد محترم تبریز دخترش را عروس میکند بعد در کارت عروسیش می نویسد که:
باسمه تعالی
دوشیزه فلانی و آقای فلانی به ازدواج هم در آوردند
بنا داشتیم جشن با شکوهی بگیریم شما را هم دعوت کنیم اما تصمیم گرفتیم بودجه جشن را بدهیم به یک خواهر و برادر و آنها هم ازدواج کنند.
بنابراین جشنی نداریم کارت را فرستادیم که بدانید ما عروس شدیم.
این کارت کارت اطلاع بود که بدانید که ازدواج شد گرچه از دیدارتان محرومم ولی امیداورام این عمل انقلابی اسلامی را بپذیرید.
و اگر یک سال تشریفات ازدواج در ایران کم بشود و دختر و پسری بی زن و بی شوهر نمی مانند
و اگر یک سال پولهایی که در ساختمانها خرج دکور سازی می شود کم بشود کسی بی خانه در ایران نمی ماند.
یـــادمـــان بــاشــــد. . . . هیچکســــی دلـــــیل خـــوشبختـــــی مــا نیســــت ، مـگــر خــــودِ مـــــا. . . .
♥•٠·˙
یـــادمـــان بــاشــــد. . . .
هیچکســــی دلـــــیل خـــوشبختـــــی مــا نیســــت ،
مـگــر خــــودِ مـــــا. . . .
پـس اگـر می خواهیـم کسی را کــه قـرار اسـت زنـدگی مـا را تغییــر دهـد، ببینیـــم . . .
بـایــد جلـــوی آئینــــه بایستـــیم.
و بــدانیـــم که
تــا زمــانی کــه بـا خــودمـان آشتی نکنیـــم. . . .
نمی تـوانیــم در دنیــای بیــرون بـه آرامــش دســـت یـابیـــم . . .
(زنی که جز به قرآن تکلّم نکرد…)
(زنی که جز به قرآن تکلّم نکرد…)
(زنی که۲۰سال به قرآن تکلّم کرد)
شخصى زنى را در بادیه تنها دید، گفت: کیستى؟
جواب داد:«وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ.»«بگو سلام بزودى میدانید!»
از قرائت این آیه فهمیدم که می گوید: اوّل سلام کن، سپس سئوال!
که سلام دادن علامت و وظفیه شخصى است که بر دیگرى وارد میشود.
به او سلام کردم و گفتم: در این بیابان آن هم تنها چه میکنى؟ پاسخ داد:«مَنْ یَهْدِ اللهُ فَمالَهُ مِنْ مُضِلٍّ.»
«کسى را که خدا هدایت کند گمراه کنندهاى براى او نیست.»
از این آیه شریف دانستم که راه را گم کرده ولى براى یافتن مقصد به حضرت حقّ امیدوار است.
گفتم: از جنّى یا آدم؟
جواب داد:یابَنى آدم خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد.»«اى فرزندان آدم زینتتان را نزد هر مسجد بردارید.»
از قرائت این آیه فهمیدم که از آدمیان است.گفتم: از کجا میآیى؟
پاسخ داد:«یُنادَونَ مِنْ مَکان بِعید»«از جایى دور ندا داده میشوند.»
فهمیدم از راه دور میآید.گفتم: کجا میروى؟
جواب داد:«ولِلّهِ عَلى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ اِلَیْهِ.»
«بر مردم است که براى خداوند حج به جاى آورند، البته کسى که استطاعت به سوى آن پیدا کند.»
فهمیدم قصد خانه خدا دارد.
گفتم: چند روز است حرکت کردهاى؟
گفت :«وَ لَقَدْ خَلَقْنا السَّمواتِ وَالا ْ َ رْضَ وَ ما بَیْنَهُما فى سِتَّةِ اَیّام.»
«ما آسمانها و زمین و هر چه را بین این دو است در شش روز خلق کردیم.»
فهمیدم شش روز است از شهرش حرکت کرده و به سوى مکه مىرود.پرسیدم غذا خوردهاى؟
جواب داد:«وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یَاْکُلُونَ الطَّعامَ.»
«ما پیامبران را مثل فرشتگان بدون بدن قرار ندادیم تا غذا نخورند.»فهمیدم چند روزى است غذا نخورده است.
گفتم: عجله کن تا تو را به قافله رسانم.
جواب داد:«لایُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها.»«خداوند هیچ کسى را بیشتر از طاقتش تکلیف نمىکند.»
فهمیدم که مثل من در حرکت تندرو نیست و طاقت ندارد.به او گفتم: بر مرکب من در ردیف من سوار شو تا به مقصد برویم.
پاسخ داد:«لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ اِلاّالله لَفَسَدَتا.»«اگر در آسمان و زمین چند خدا غیر از خداى یگانه بود فاسد مىشدند.»
آگاه شدم که تماس بدن زن و مرد در یک مرکب یا یک خانه و یک محل موجب فساد است.
به همین علّت از مرکب پیاده شدم و به او گفتم: شما به تنهایى سوار شوید.
وقتى سوار شد گفت:«سُبْحْانَالَّذى سَخَّرَ لَنا هَذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنینَ.»
«منزه است خداوندى که براى ما این (کشتیها) را مسخر گردانید و ما هرگز قادر به تسخیر آن نبودیم.»
وقتى به قافله رسیدیم گفتم: در این قافله آشنایىدارى؟
جواب داد:«وَ ما مُحَمَّدٌ الاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الّرُسُلُ.»
«محمد نیست مگر رسولى و قبل از او رسولانى دیگر بودهاند.»
«یا یَحْیى خُذِالْکِتابَ بِقَّوة.»«اى یحیى کتاب را باقوّت بگیر.»«یا مُوسى اِنّى اَنااللهُ..»
«اى موسى منم خداوند.»«یا داوُودُ اِنّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فى الا ْ َرْضِ.»
«اى داوود ما تو را در زمین جانشین و خلیفه قرار دادیم.»
از قرائت این چهار آیه دانستم که چهار نفر آشنا به نام محمد و داوود و یحیى و موسى دارد.
چون آن چهار نفر نزدیک آمدند این آیه را خواند:«اَلْمالُ وَ الْبَنُونُ زینَةُ الْحَیوةِ الدُّنْیا.»
«مال و فرزندان زینت زندگانى دنیوى هستند.»
فهمیدم این چهار نفر فرزندان او هستند.به آنها گفت:«یا أَبَتِ اسْتاجِرْهُ إنَّ خَیْرَ مِنْاسْتَاْجَرْتَ الْقَوِىُّ الاَْمینَ.»
«اى پدر، موسى را به خدمت گیر بهترین کسى که باید به خدمت برگزینى کسى است که امین و توانا باشد.»
فهمیدم به آنها گفت: به این مرد امین که زحمت کشیده و مرا تا اینجا آورده مزد دهید.
آنها هم به من مقدارى درهم و دینار دادند و او حسّ کرد کم است.
گفت:«واللهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ.»«خداوند براى کسى که بخواهد، پاداش را دوچندان گرداند.»
فهمیدم مىگوید به مزد او اضافه کنید.
از رفتار آن زن سخت به تعجب آمده بودم و به فرزندانش گفتم: این زنِ با کمال که نمونه او را ندیده بودم کیست؟
جواب دادند: این زن، فضّه خادم حضرت زهرا(س) است که بیست سال است جز با قرآن سخن نگفته است.
منبع: قرآن پژوهان شمال
راحلان طریق عشق می دانند که ماندن نیز در رفتن است
الان دنبال چیزهای دیگرم، می دونم قدش نیستم و مدتها طول میکشه که قدش بشم ولی امان از تشنگی که آدم را هوایی میکنه
این روزهای تشنگی، همش آرزو میکنم
کاش تشنه شوم
کاش تشنه شوم
کاش تشنه شوم
….و می دانی راز ها را همه در خزانه ی مکتومی نهاده اند که جز با مفتاح تشنگی گشوده نمی شود….
… اگر کشاکش ابتلاعات است که مرد می سازد،پس یاران، دل از سامان برکنیم و روی به راه نهیم…
راحلان طریق عشق می دانند که ماندن نیز در رفتن است
جاودانه ماندن در جوار رفیق اعلی
و این اوست که ما را کشکشانه به سوی خود می خواند
اینجا حیرت کده ی عقل است…
و تا “خود” باقی است، این “حیرت” باقی ست
صحرای کربلا به وسعت تاریخ است و کار به یک یا لیتنی کنت معکم ختم نمی شود
…دیگر به جای آنکه با زبان، «زیارت عاشورا» بخوانی، در خیل اصحاب آخر الزمانی حسین علیه السلام، با دل به زیارت عاشورا برو
نوشته ی قاصدک-الرحیل
هزار تکه شد این من، به لطف آینه هایت
چقدر خوب شد آری، نگاهتان به من افتاد
همان دقیقه که چشمم درست کنج گهرشاد
بدون وقفه به باران، امان گریه نمی داد
هزار تکه شد این من، به لطف آینه هایت
از دل ما که چیز زیادی نمانده ولی… عجیب دلتنگتان هستم….
نوشته ی قاصدک-الرحیل
وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز. و دویدن که آموختی ، پرواز را.
وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز. و دویدن که آموختی ، پرواز را.
راه رفتن بیاموز، زیرا راه هایی که می روی جزئی از تو می شود و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند… دویدن بیاموز ، چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زودباشی، دیر.و پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی، برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی.
من راه رفتن را از یک سنگ آموختم ، دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را از یک درخت.
بادها از رفتن به من چیزی نگفتند، زیرا آنقدر در حرکت بودند که رفتن را نمی شناختند! پلنگان، دویدن را یادم ندادند زیرا آنقدر دویده بودند که دویدن را از یاد برده بودند.پرندگان نیز پرواز را به من نیاموختند، زیرا چنان در پرواز خود غرق بودند که آن را به فراموشی سپرده بودند!
اما سنگی که درد سکون را کشیده بود، رفتن را می شناخت و کرمی که در اشتیاق دویدن سوخته بود، دویدن را می فهمید و درختی که پاهایش در گل بود، از پرواز بسیار می دانست!
آنها از حسرت به درد رسیده بودند و از درد به اشتیاق و از اشتیاق به معــــــــــــــــــــــــــرفـــــــــــــــــــتــــــــــــــــــــــ ..
وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز.و دویدن که آموختی پرواز را.
راه رفتن بیاموز زیرا هر روز می توانی از خودت تا خدا گام برداری.
دویدن بیاموز ، زیرا چه بهتر که از خودت تا خدا بدوی.
و پرواز را یاد بگیر زیرا ناگزیر باید روزی از خودت تا خدا پر بزنی..
از کتاب ” دو روز مانده به پایان جهان”
خدائیش آسمونم در مقابل بزرگی چنین مردانی کم آورده بود...
نصفه شب بود
چشم چشم رو نمى دید
سوار تانك بودیم ، وسط دشت
كنار برجك نشسته بودم
دیدم یكى پیاده میاد
به تانك ها نزدیك مىشد ، چند لحظه توقف می کرد ، می رفت سراغ بعدی
سمت ما هم اومد
دستش رو دو پایم حلقه كرد
پایم رو بوسید و گفت «به خدا سپردمتون.»
گفتم «حاج حسین؟»
گفت «هیس! اسم نیار.»
رفت طرف تانك بعدى
تازه فهمیدم پای رزمنده ها رو می بوسه
گفت اسمشو نیارم که کسی نفهمه پابوسشون همون حاج حسین خرازی فرماندمونه
خدائیش آسمونم در مقابل بزرگی چنین مردانی کم آورده بود…
دوران فعلی دوران گذر به یک نظم جدید جهانی است.
دیدار مسئولان وزارت خارجه و سفرا و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور با رهبر انقلاب
رهبر انقلاب:
دوران فعلی دوران گذر به یک نظم جدید جهانی است.
اگر در مقطع فعلی دستگاه دیپلماسی بتواند حضور فعال، هوشمندانه و مقتدرانه داشته باشد، جایگاه جمهوری اسلامی در چندین ده سال آینده و در نظم جدید جهانی به عنوان جایگاهی برجسته تثبیت میشود.
منطق فلسطینیها در قضیهی آتشبس “درست “است. آنها میگویند قبول آتشبس یعنی رژیم صهیونیستی هر فاجعهای بیافریند و بعد بدون هیچ تاوانی، اوضاع به روز قبل از حمله یعنی محاصرهی شدید و ادامهی فشار برگردد.
"مذاکره با آمریکا" یک تجربه ذیقیمت
دیدار مسئولان وزارت خارجه و سفرا و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور با رهبر انقلاب
رهبر انقلاب:
در زمینهی ادامهی مذاکرات هستهای، (مذاکره با آمریکا را) منع نمیکنیم و کاری که دکتر ظریف و دوستانشان شروع کردند و تا امروز خوب پیش رفتند، دنبال میشود اما این، یک تجربه ذیقیمت بود که متوجه شویم مذاکره با آمریکا، مطلقا تأثیری در کم کردن دشمنی ندارد و بیفایده است.
ارتباط فایدهای نداشت..
دیدار مسئولان وزارت خارجه و سفرا و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور با رهبر انقلاب
رهبر انقلاب در دیدار مسئولان وزارت خارجه:
در یک سال اخیر به خاطر مسائل هستهای بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه مذاکراتی با آمریکا داشته باشند اما این ارتباط فایدهای نداشت و لحن آمریکاییها اهانتآمیزتر شد و تحریمها را هم افزایش دادند.