احب الله من احب حسینا
27 آذر 1391
بابا آب داد… عجب جمله ی بی رحمیست….
بابای رقیه آب نداشت، تشنه بود، رقیه هم تشنه بود، اصغر هم، سقا هم، یاران هم، کربلائیان تشنه اند… کاش دیگر بابا آب ندهد.
بابا در باران آمد… آنجا که خبر از باران نبود بابا غرق خون بود سر نداشت و بابای بی سر نیامد، بابا تقسیم شد فقط سر بابا در خرابه آمد.