ای روح بی قــــــــــرار
ای روح بی قــــــــــرار…چه باطالعت گذشت؟؟؟
عکسی شدم که قاب قبولم نمی کند…
این چندمین شب است که بیدارمانده ام..؟؟
آنگونه ام که خواب قبولم نمی کند…
بی تاب ازتوگفتم وحیف قرنهاست…
آن لحظه های ناب قبولم نمی کند…
گفتم که باخیال دلی خوش کنم ولی…
بااین عطش سراب قبولم نمی کند…
بی سایه ترزحضورخویش ندیده ام…
حق داردآفتاب قبولم نمی کند…