*جديدترين استفتائات رهبری*
افطار در صورت حرجى بودن روزه
س: شخصى که جهت شغلى که دارد و نمى تواند آن را رها کند روزه برايش حرجى باشد و همچنين افراد کم سن و سال که روزه گرفتن براى آنها مشقت شديد دارد آيا از اول روز مى توانند افطار کنند يا اينکه حکم ديگرى دارند؟
ج) در فرض سؤال هر وقت دچار حرج و مشقت شد مى تواند افطار کند و احتياط واجب اين است که به مقدار ضرورت افطار کرده و در بقيه روز امساک نمايد.
استفاده از اسپرى براى روزه دار
س: استفاده از اسپرى تنفسى براى شخص روزه دار چه حکمى دارد؟
ج) مانع ندارد.
تزريق خون براى روزه دار
س: آيا تزريق خون براى شخص روزه دار جايز است؟
ج) احتياط واجب در ترک آن است.
شرائط تحقق قصد اقامت
س: كسى قصد ده روز كرده است و يك نماز چهار ركعتى قضا خوانده است. آيا قصد اقامت ده روز وى محقق شده است كه در صورت انصراف ناگهانى از اقامت ده روز، همچنان تا زمان حضور، نمازها را تمام بخواند؟
ج) در فرض مرقوم قصد اقامت ده روز محقق نشده و نماز او شكسته است.
روز شرعى
س: در قصد اقامت ده روز، روز از چه موقع مورد نظر حضرتعالى است؛ اذان صبح يا طلوع آفتاب؟
ج) روز از اذان صبح شروع مىشود.
ميزان دقيق اقامت شرعى
س: با توجه به اينكه بنده مقلد حضرتعالى مى باشم (در مورد قصد ده روز مسافر در جايى) آيا مدت زمان حساب اقامت در آنجا از نظر حضرتعالى ده شبانهروز كامل است يا فقط ده روز كامل هر چند شبها از ده روز كمتر باشد؟
ج) قصد ده روز كامل از اذان صبح روز اول تا غروب روز دهم كافى است و اگر از بين روز شروع كند تا همان ساعت از روز يازدهم بايد بماند.
اقامت سىروزه بدون قصد اقامت
س: اگر كسى با ترديد سى روز كامل در جايى بماند (هنگام اذان صبح روز اول وارد محل اقامت شده است) آيا نماز شام سىام را بايد تمام بخواند يا شكسته؟
ج) در فرض سؤال بعد از گذشتن سى روز، اگرچه مقدار كمى در آن مكان بماند، بايد نماز را تمام بخواند.
وطن سوم غيراصلى
س: به غير از وطن اصلى چند محل را مىتوان به عنوان وطن انتخاب كرد؟
ج) داشتن دو وطن اتخاذى (جديد) اشكال ندارد ولى اگر خواست سه وطن اتخاذ كند كه در هر يك در طول سال چهار ماه زندگى كند منوط به صدق عرفى وطن است وگرنه وطن سوم اشكال دارد.
خروج مکرر از حدّ ترخّص
س: يك روز قبل از ماه مبارك رمضان در منزلى كنار درياى خزر براى مدت 20 روز قصد اقامه نموديم. فاصله منزل تا اولين روستا كه آن روستا به خانهها و مغازههاى شهر بابلسر تقريباً وصل مىشد دو كيلومتر بود. از ابتدا قصدمان اين بود كه براى خريد روزانه و نماز ظهر و عصر هر روز قبل از اذان ظهر به شهر برويم و مىرفتيم. تمام اين مدت را روزه گرفته و نمازها را چه در شهر و چه در منزل تمام خواندهايم. آيا تكليفمان را درست انجام دادهايم؟
ج) در صورتى كه شهر خارج از حدّ ترخص محل اقامت شما بوده و مجموع اياب و ذهاب شما در تمام ده روز بيشتر از هفت ساعت بوده، حكم مسافر را داشتهايد و بايد نمازها را شكسته خوانده و روزه نمىگرفتيد و در صورت تخلف از وظيفه بايد قضاى آنها را بهجا آوريد.
حدّ ترخّص در اماکن متصل به هم
س: در يك قصبه يا روستاى بزرگ تقريباً شش ده كوچك در طول هم قرار دارند و همگى يك قصبه محسوب مىشوند. آيا حد ترخص براى شخص مسافرى كه مىخواهد به هشت فرسخى سفر كند، آخرين حدود ده بالاست يا ششمين ده و در صورتى كه آخرين حدود ده بالا به عنوان حد ترخص معين شد در موقع برگشت، اگر مجبور شود شب را در ششمين ده بيتوته كند و به ده خودش نرسد آيا بايد نمازش را قصر بخواند يا تمام؟
ج) اگر عرفاً چند محل مجزا محسوب مىشوند، حدّ ترخّص براى هر ده مجزا محسوب مىشود.
مفهوم اعراض از وطن
من متولد شهرستان شهريار هستم و تا بيست سالگى همانجا ساكن بودهام. بعد از ازدواج به تهران رفتم و حدود هشت سال نيز ساكن تهران بوده و آنجا را هم به عنوان وطن انتخاب نمودم. در سال 1380 به قم آمديم و در قم قصد توطن نموديم، بعد از مدتى تصميم گرفتيم ديگر به تهران و شهريار برنگرديم. خدمت عالمى رفتيم ايشان فرمودند همين كه دوست نداشته باشيد به شهريار و تهران برگرديد يعنى اعراض كردهايد و ديگر آنجا حكم مسافر را داريد، آيا اين کلام صحيح است؟ در ضمن اگر من از اعراض خودم پشيمان شده باشم آيا راهى براى تغيير نظر هست؟
ج) مراد از اعراض، عدم علاقه به بازگشت نيست بلكه منظور خروج از وطن با تصميم به عدم بازگشت به آن براى سكونت است و در صورت تحقق اعراض، ديگر حكم وطن مترتب نخواهد شد، مگر اينكه بازگرديد و قصد زندگى در مدت قابل ملاحظهاى مثل حدود هفت، هشت سال در آنجا را داشته باشيد.
سفر شغلى در غير شغل هميشگى
س: شخصى كارش رانندگى است كه البته نمازش تمام و روزهاش صحيح است، حال اگر روزى به عنوان ملوان يا ناخدا براى يك سفر دريايى سفر كند، نماز و روزهاش در اين سفر دريايى چه حكمى دارد و همچنين بالعكس اگر كسى كارش ملوانى و يا ناخدايى باشد اگر روزى به عنوان راننده ماشين سفر كند، نماز و روزهاش در اين سفر چه حكمى دارد؟
ج) اگر سفر مذكور شغلى باشد، نماز تمام و روزه صحيح است و در غير اين صورت قصر است.
فاصله کمتر از مسافت شرعى بين محل کار و سکونت
محل كار اينجانب در اصفهان و محل سكونت در 15 كيلومترى جنوب اصفهان شهر بهارستان مىباشد با توجه به اينكه هيچ كدام از دو محل وطنم نمىباشد،
س1: وضعيت نماز و روزه در مأموريتهاى كارى چگونه است؟
س2: در مسافرتهاى شخصى به شهركهاى اطراف اصفهان كه غالباً مسافت شرعى نيست، وضعيت نماز و روزه چگونه است؟
ج1) در مأموريتهاى كارى اگر به مقدار مسافت شرعى باشد و قبل از آن ده روز در يك جا اقامت نكرده باشيد، نماز تمام و روزه صحيح است.
ج2) اگر با فرض قصد اقامت در محل كار يا محل سكونت براى كار شخصى به اصفهان مسافرت كنيد و مسافت كمتر از مسافت شرعى باشد، باز نماز تمام و روزه صحيح است.
سفر مأموريتى غيرمرتبط با کار روزمره
س: بنده در شهر جديد پرند (در 40 كيلومترى شهر تهران) ساكن هستم و هر روز براى كار به تهران مىآيم و داراى شغل ادارى هستم فلذا بر اساس فتواى حضرتعالى دائمالسفر بوده و در تهران بايد نمازم را كامل بهجا آورم. حال از سوى اداره متبوع به مأموريتى اعزام شدهام كه داراى ماهيت غيرادارى بوده (مثلاً امنيتى ـ حفاظتى) و مدت آن كمتر از ده روز مىباشد.
1. در فرض ذكر شده نمازهاى بنده كامل خواهد بود يا شكسته؟
2. نمازهاى قبلى كه با فتواى شما همخوانى نداشته باشد يعنى فردى برخلاف آن عمل كرده باشد، چگونه خواهد بود؟
ج) با فرض اين كه مأموريت مذكور در راستاى شغل ادارى شما بوده، نمازتان كامل بوده است و چنانچه شكسته خواندهايد، نمازهاى چهار ركعتى را قضا كنيد.
سفر زيارتى در بين سفرهاى شغلى
س: شخصى که هر ده روز يك سفر شغلى دارد، به مدت 15 روز سفر شغلى انجام نداده است اما سفرهاى زيارتى داشته و ده روز در يك محل نبوده است آيا وقتى سفرهاى شغلى او شروع مىشود، نماز او كامل است؟
ج) در فرض مرقوم نمازهاى او در سفرهاى شغلى بعد، تمام و روزههاى او صحيح است.
استفاده شخصى از خودروى بيت المال در سفر
س: اگر كسى از خودرو بيتالمال در سفر غيرادارى استفاده كند، با توجه به اينكه مركب او غصبى مىباشد تكليف نماز او در اين سفر چگونه مىباشد؟
ج) در فرض سؤال وسيله نقليه تأثيرى در نماز او ندارد.
کشته شدن در غير ميدان جنگ
س: اگر در زمان حاضر، شخصى در غير از ميدان جنگ بر اثر انفجار بمب يا مينهاى باقى از جنگ يا با سلاح سرد به دست اشرار كشته شود، آيا در غسل و كفن حكم شهيد را دارد؟
ج) حكم شهيد معركه را ندارد و غسل و تكفين وى واجب است.
وصيت به اهدا يا فروش اعضا
س: آيا وصيت به اهدا يا فروش اعضاى بدن، بعد از مرگ مغزى يا مرگ قطعى جايز است؟
ج) استفاده از اعضاى ميت براى پيوند به بدن شخص ديگر براى نجات جان او يا درمان بيمارى وى اشكال ندارد و وصيت به اين مطالب هم مانعى ندارد مگر در اعضايى كه برداشتن آنها از بدن ميت موجب صدق مُثله باشد و يا عرفاً هتك حرمت ميت محسوب شود.
قطع عضو مفيد ميت
س: آيا قطع عضو ميت در صورتى كه منفعت مورد اعتنايى براى ديگران داشته باشد، جايز است يا خير؟ و اگر جايز است، ديه دارد يا خير و در صورت وجوب، ديه بر عهده كيست آمر، پزشك يا استفاده كننده از عضو؟
ج) قطع عضو بدن ميّت مسلمان حرام است و موجب ديه مىشود و ديه بر عهده كسى است كه عضو را قطع كرده، ولى اگر با رضايت و اذن ميت قبل از مرگش برداشته شود، اشكال ندارد و موجب ديه نيست همچنين اگر نجات نفس محترمى متوقف بر اين امر باشد، اشكال ندارد.
استفاده امدادگران از کمکهاى مردمى
س: حكم استفاده نيروهاى امدادى از كمكهاى مردمى كه معلوم نيست فقط جهت استفادهى حادثهديدهگان فرستاده شده است يا نيروهاى امدادى هم حق استفاده از آنها را دارند، چيست؟
ج) جايز نيست مگر از قرائن معلوم شود كه اهداكنندگان راضى هستند.
بيهوش كردن فرد مانع امداد
س: آيا اشخاص مصدوم يا مصيبتزده را كه در محل حادثه هستند و مانع امداد و نجات ديگران مىشوند مىتوان اجباراً از منطقه خارج نمود يا با علم از نبود خطر جانى، آنها را چند ساعتى بيهوش كرد؟
ج) در فرض ضرورت خارج نمودن آنها از منطقه اشكال ندارد.
ضمان فوت مصدوم در حين امداد
س: حكم اشتباه عمدى و غير عمدى امدادگر كه منجر به فوت يا نقص عضو مصدوم مىشود چيست؟ در صورت ضمان، اين ضمان به عهده امدادگر است يا دولت؟
ج) اگر فوت يا نقص عضوِ مصدوم، به سبب قصور يا تقصير امدادگر باشد ضامن است و در غير اين صورت اگر به وظيفه امدادگرى عمل كرده باشد، بر بيتالمال است.
نجات جان مصدوم با قطع عضو او
س: اگر مصدومى زير آوار مانده و پايش گير كرده و احتمال ريزش بقيه آوار هم هست و ممكن است تلف شود و ما مىتوانيم با قطع كردن پايش او را نجات دهيم، در صورتى كه اين كار در تخصص ما نباشد، تكليف چيست؟ و در صورتى كه متخصص، پاى چنين فردى را براى نجات جان او قطع كرد آيا ضمان دارد يا خير و اگر ضمان دارد به عهده اقدام كننده است يا حكومت؟
ج) اگر براى نجات مصدوم از مرگ راهى جز قطع پاى او وجود ندارد، قطع پاى او جايز بلكه واجب است و با توجه به اينكه راهى غير از اين براى نجات مصدوم وجود نداشته، ضمان ندارد.
جراحت جسد براى درآوردن زيورآلات
س: اگر بيرون آوردن زيورآلات ميّت موجب مجروح شدن بدن او يا قطع انگشت وى شود، وظيفه چيست؟
ج) اگر ارزش چندانى ندارد با او دفن شود، ولى اگر ارزشمند است بايد آن را بريده و درآورند و اگر راهى جز آنچه در سؤال ذكر شده براى بيرون آوردن آنها نيست اشكال ندارد.