از اوجب واجبات یکپارچگی و تأیید حضرت آیتالله خامنهای است . . .
حجتالاسلام فاطمی نیا:
بنده روی منبر امام حسین(علیه السلام) ، در خانه خدا، آن هم در مجلس حضرت… زهرا(سلام الله علیها) اگر چیزی را یقین نکنم، نمیگویم . . .
هرکس با این مرد بزرگ، با مقام معظم رهبری مخالفت کند، خدا از او نمیگذرد، اگر یقین نداشتم نمیگفتم . . .
بدانید و آگاه باشید هرکس کوچکترین حرفی در تضعیف مقام رهبری بزند، هرکس اندیشهای داشته باشد که ضد مقام رهبری باشد، خدا او را نخواهد بخشید. این را یقین بدانید . . .
اگر کسی گوش به حرف کسی بدهد و خدای نکرده با این مرد بزرگ که امروز آبروی اسلام است، این فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) بخواهد مخالفت کند، عاقبت بخیر نمیشود.
راز آنچه امام گفت:
“آمریکا شیطان بزرگ است”
تا گوش به حرفش ندهی “هیچ غلطی نمی تواند بکند” …
اما
“اسرائیل غده ی سرطانی ست”
بی آنکه بخواهی هی بزرگ می شود و هی ویران می کند وجود جهان را…
پس
“باید از صفحه روزگار محو شود
منبع:شاهد
جرعه ای از خورشید(آیه الحق شاه آبادی)
حکایت اول به دفعات میدیدم وقتی آقا سر از سجده بر میدارد اشک از چشمانش سرازیر شده بود به طوری که همه صورت را خیس کرده بود و نورانیت عجیبی در صورت ایشان مشاهده میشد.(1)
حکایت دوم یک روز بعد از نماز جماعت مردی روستایی به خدمت آیت الله شاهآبادی رسید و گفت: هر وقت من نمازم را به شما اقتدا میکنم، سیدی را میبینم که جلوتر از شما به نماز میایستند. آقا از او پرسید شغل شما چیست؟ مرد گفت: کشاورزی هستم که از یکی از روستاهای ورامین محصولات خود رابه شهر آورده و میفروشم. آقا پرسیدند غذا چه میخوری؟ روستایی پاسخ داد از محصولات خودم. روز بعد همان مرد خدمت آقای شاه آبادی رسید و عرض کرد که من امروز آن سید را ندیدم، آقای شاه آبادی پرسیدند: امروز غذا چه خوردهای؟ مرد روستایی پاسخ داد که از بازار تهیه کردهام. آقای شاه آبادی فرمود، به همین دلیل است که آن سید را ندیدی.(2)
حکایت سوم دوست ما حاج محمد به زیارت حضرت رضا(ع) میرود و از حضرت سه حاجت طلب کرد. حاج محمد میگوید در عالم رویا امام رضا(ع) به سئوالاتم جواب دادند، سئوالاتم در مورد مال و فرزند و خمس مالم بود. حضرت در جواب به من فرمودند: «فرزند مال خودت و حلالزاده است و اموال تو نیز پاک است و خمس مالت را هم شخصی از تو خواهد گرفت». به این ترتیب حاج محمد به تهران بازگشت. روزی با دوستان خود در شبستان نشسته بود، آیت الله شاه آبادی از در وارد شد و به حاج محمد اشاره کرد و خمس را از او طلب کرد. حاج محمد که سهم خمسش را که همراه داشت به آقا تحویل داد.(3)
حکایت چهارم یکی از دوستانم به نام آقای قهرمانی جهت تحصیل علم از قوچان به تهران میآید ایشان یک شب خواب میبیند. حضرت علی(ع) به ایشان میفرماید: «ثُمَ قُم فَاستَقِم». وقتی از خواب بیدار میشود با خود میگوید باید کسی را پیدا کنم که بتوانم بهره کافی از او ببرم. آن روز وقتی وارد شبستان مسجد جامع میشود روحانی را میبیند که مشغول تدریس است. همان لحظه جملهای را که از حضرت علی(ع) در خواب شنیده بود از زبان آن روحانی جاری میشود. با شنیدن این کلام عزم را جزم میکند و برای تحصیل علم خدمت آن روحانی میرسد، آن روحانی کسی جز آیت الله شاهآبادی نبوده است و ایشان تا آخر از شاگردان آیت الله شاهآبادی میمانند.(4)
حکایت پنجم در زمان قدیم حمامهای عمومی دارای خزینه بود، روزی آیت الله شاهآبادی به حمام رفته بود، پس از شست و شوی خود وارد خزینه شده و بعد از آبکشی بدن بیرون آمد؛ چون میخواستند از سطح حمام بگذرند احتیاط میکردند آبهای کثیف بر بدنشان نریزد، سرهنگی که او نیز در حمام بود چون احتیاط وی را دید زبان طعنه و تمسخر گشود و به او اهانت کرد. مرحوم شاهآبادی از این تمسخر و طعن خیلی ناراحت شدند، اما چیزی نگفتند و به راه خود ادامه دادند. فردای آن روز مشغول تدریس بودند که صدای عدهای که جنازهای را حمل میکردند شنیدند. پرسیدند چه خبر شده است؟ اطرافیان جواب دادند که آن سرهنگی که دیروز در حمام به شما اهانت کرد، وقتی از حمام بیرون آمد، سرزبانش تاول زد و درد آن هر لحظه بیشتر شد و معالجه دکترها هم سودی نبخشید و در کمتر از 24 ساعت، زهر کلامش زهری برجانش شد و از دنیا رفت. بعدها هر وقت که آیت الله شاهآبادی از این قضیه یاد میکردند، متاثر و ناراحت میشدند و میفرمودند: ای کاش آن روز در حمام به او پرخاش کرده و ناراحتی خود را بروز میدادم تا گرفتار نمیشد.
پینوشتها:
1. حاج محسن لبانی، مُکبر مرحوم شاهآبادی سه سال قبل از رحلتشان در مسجد جامع بازار 2. به نقل از آقای محمدرضا خوشدل، خادم مسجدجامع بازار 3. به نقل از آقای محمود میثم، از کسبه مسجد جامع بازار 4. سیدرضا وفابخش، همسر خواهر آقای شاهآبادی، از کسبه بازار 5. آسمان عرفان، شماره 71 از مجموعه دیدار با ابرار معاونت پژوهشی سازمان تبلیغات اسلامی، محمد علی محمدی، چاپ اول 1374، صفحه 125، به نقل از آیت الله محمد شاهآبادی
نشانه هاى محبوب خداوند
در قرآن و روايات ملاكها و نشانه هاى فراوانى براى جلب محبت الهى ذكر شده، كه از آن جمله به سه ويژگى كه در قرآن برانگيزاننده محبت الهى معرفى شده اشاره مىكنيم:
1. توبه؛ خداوند مىفرمايد: «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ» (بقره: 222)؛ خدا توبه كاران را دوست دارد.
«توابين» صيغه مبالغه و دلالت بر فراوانى و پافشارى بر توبه دارد و كاربرد آن در آيه شريفه بيانگر آن است كه خداوند كسانى را كه پيوسته توبه مى كنند و هرگاه لغزشى از آنها سرزد، فورا از كرده خود پشيمان مى گردند و درصدد جبران گناه خود برمى آيند، دوست مى دارد .خداوند کسانی را دوست دارد که تكرار لغزشها و توبه شكستنها آنان را از توبه كردن منصرف نمى سازد. اصرار و پافشارى بر توبه موجب مى گردد كه قبح گناه از چشم انسان نيفتد و انسان كاملاً از عاقبت و فرجام كارهاى زشت غافل نگردد.
2. پاكيزگى؛ خداوند در ادامه آيه قبل، كه در آن توابين را محبوبان خويش معرفى كرده مىفرمايد: «وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»؛و خداوندپاكيزگان رادوستدارد.
پاكيزگى و طهارت در آيه شريفه هم شامل نظافت و پاكيزگى ظاهرى مىشود و هم پاكيزگى و طهارت شرعى كه با وضو و غسل حاصل مىگردد و هم پاكيزگى قلبى كه بر پالايش دل از گناه و ترك كارهايى كه مورد رضايت خداوند نيست حاصل مىگردد..
3. جانفشانى در راه خدا؛ خداوند مىفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفّا كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ» (صف: 4)؛ خدا كسانى را دوست مىدارد كه صف در صف كارزار مىكنند كه گويى بنايى بههمپيوسته و استوارند.
طبيعى است كه خداوند كسانى را كه خالصانه در راه خدا جهاد مىكنند و حاضرند كه سخاوتمندانه جانشان را در راه خدا فدا كنند دوست مىدارد. مگر ممكن است كسى همه هستى خود را فداى محبوب خود كند و محبوب او را دوست نداشته باشد؟
در محضر استاد مصباح یزدی(دامت برکاته)-منبع:سایت تبیین
تمام زحمت سالک تا جاییست که خودیت خود را کنار بگذارد
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمودند: سفینه و ماهواره تا وقتی از جو زمین خارج نشده نیاز به سوخت و قدرت و زحمت زیادی برای طی مسیر دارد اما همین که از جو خارج شد موتورش را خاموش می کند و بدون زحمت در فضای بی نهایت طی طریق می نماید
ایشان می فرمود: تمام زحمت سالک تا جاییست که خودیت خود را کنار بگذارد و از نقص عالم ماده فراتر رود، از آن به بعد دیگر لذت است و طی طریق الهی و سلوک در انوار بی نهایت خدا. در آن مراتب عظیم دیگر سلوک تلخی ندارد، ریاضت ندارد، بلکه فقط انس است و حلاوت
چرا این بنده نمازش را تند می خواند؟!
عقوبت غفلت از احکام الهی
اگر من برای شما احکام را بیان نکنم؛ پروردگار مرا گرفتار خواهد کرد. و اگر شما هم برای یادگرفتن این احکام نیایید؛ گرفتار خواهید شد. این حرف را از من بشنوید.
با عبادت من، معاشرت نکردن با دیگران ضرری نخواهد داشت
پروردگار در حدیث قدسی میفرماید: به بندگان من بگو آن اشخاصی که به محبت من متوجه هستند، اگر در اثر عبادت من با یک کسی معاشرت نکنند؛ به آنها ضرری وارد نخواهد شد. «قل لعبادی المتوجهین الی بمحبتی ما شرکم اذا احتجبتم عن خلقی»
چرا این بنده نمازش را تند میخواند؟!
اگر نمازت را تند بخوانی، پروردگار به ملائکه میفرماید: چرا این بندهٔ من نمازش را تند میخواند؟! مگر رفع شداید او، مگر انجام حاجات و مقاصد او به دست کسی غیر از من است؟! این روایتی که خواندم را مرحوم حاج میرزا جواد آقا در اسرار الصلاه آورده است و همین در حجیتش کافی است
لذت مناجات
حضرت اباعبدالله (ع) میفرماید: «و ما الذی فقد من وجدک» خدایا کسی که تو را دارد، چه کم دارد؟!
همه اینها برای این است که ما لذت مناجات با پروردگار را نچشیدهایم!
داستانی از شفاعت نماز اول وقت
آی رفقایی که به نماز اول وقت عادت کردهاید، همین نماز اول وقت شما را نزد ملکالموت شفاعت میکند. یک کسی گفت: من یک کسالتی داشتم-ظاهرا یرقان گرفته بود و کسانی که یرقان میگیرند کبدشان حساس میشود و فقط باید شیر و شیر برنج بخورند، آن وقت چنین کسی یک اشتهای قوی پیدا میکند برای خوردن گوشت-گفت: اشتهای زیادی به گوشت پیدا کرده بودم، گفتم: یک لقمه گوشت به من بدهید! گفتند: اگر ما به تو گوشت بدهیم؛ تو از بین خواهی رفت. گفت: بالاخره آهسته، بدون اینکه کسی بفهمد، محل گوشت کوبیده را پیدا کردم و از آن خوردم! تا خوردم، دل درد سختی گرفتم! طبیب آمد آهسته به اطرافیان من گفت: این مریض چه کار کرده که در مخاطره افتاده است؟ گفتند: از خودش بپرس. به طبیب گفتم: آقا من گوشت خوردهام. طبیب گفت: امیدی به درمانت نیست! ایشان به امام زمان (ع) متوسل میشود. گفت: همان شب دیدم یک شخص فوق العاده زیبارو با یک شخص دیگر که چنگکی در دستش بود، وارد شدند. -این شخص حضرت ملک الموت (ع) بوده است و شخص زیبا رو هم نماز اول وقتش- هر چه ملک الموت (ع) میخواست که این چنگک را بیندازد و از نوک پنجه روح را بکشد، آن شخص زیبارو جلوی دست او را میگرفت! بالاخره مانع از قبض روح توسط ملک الموت (ع) شد. نماز اول وقت بین شما و مرگ شما شفاعت میکند. مبادا از دست دهید.
شیطان هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را
یک آقای فرش فروش که اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یک کسی برای خریدن فرش وارد مغازهٔ بنده شد. گفتم: وقت نماز است. گفت: من وقت ندارم، مسافرم و میخواهم بروم. هر چه اصرار کردم، دیدم نمیشود و گول شیطان را خوردم و یک قدری که از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری که خیلی شیفتهٔ این معامله بود، گفت من باید قدری تامل بکنم! و از خرید منصرف شد!!
شیطان هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را.
امیرمومنان فرمودند: اگر مومن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز میدارد.
پروردگار میفرماید: چرا این شخص نماز را تند میخواند؟! مگر رفع شداید و حوائج او و قضای حاجات او در دست کسی غیر از من است؟!
منبع: کتاب زملک تا ملکوت/ سخنان اخلاقی مرحوم آیت الله حق شناس تهرانی
۱۲ نكته اخلاقي از رجبعلي خياط كه بايد خواند
۱۲ نكته اخلاقي از رجبعلي خياط را در ادامه بخوانيد:
نكته۱- اگر ما به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود.
نكته۲- تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه»
نكته۳- سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد…
نكته۴- دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد.
نكته۵- كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم.
نكته۶- اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد.
نكته۷- اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود.
نكته۸ - اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد.
نكته۹- هركاري مي كنيد نگوييد: “من كردم"، بگوييد: «لطف خداست». همه را از خدا بدانيد.
نكته۱۰- نفس امّاره را مهار كنيد و با آن مخالفت كنيد.
نكته۱۱- به سادات احترام بگذاريد، و آنان را در هر مرتبه و منزلتي هستند گرامي بداريد.
نكته۱۲- انسان هرقدر به دستورات پروردگار عمل كند، به همان اندازه به خدا نزديك مي شود.
مبقات
بسم الله الرحمن الرحیم |
فرض کنید ظهر می شود فورى برود با عجله مثلاً یک وضو بگیرد، حواس و فکرش این در و آن در باشد و پراکنده و هیچ نداند چه کار می کند؟! اینجور به میقات آمدن هیچ نمی شود اسمى بر آن گذاشت! انسان هیچ نمی داند چه کار می کند! وقتی که توجه دارد میقات است، وقتى که موقع وضو گرفتن می شود، اوضاعش عوض می شود، افکارش عوض می شود. در صحبتهایم شنیده ای که در روایت آمده، آن عایشه گفته است که رسول الله صلوات الله علیه وآله ما را، یعنى عیالاتش را مىدید و صحبت می کرد ولى وقت نماز که می شد، وقتى ما را می دید، کاَنّه ما را نمی شناسد! یعنى آنچنان مجذوب آن میقات و آداب و حدود [می شد]! آن میقات به جانب حق بود که، عیالش می گفت وقت نماز که می شد وقتى ما را می دید کانّه ما را ندیده است، اصلاً ما را نمی شناسد، اینجور بود. وقت نماز که می شود، وقت وضو که می شود، خودتان را خوب جمع کنید که به میقات می روید. وعده گاه است، میقاتى است بین شما و خدا. خودتان را جمع بکنید و با حضور وضو را بگیرید، در وضو آن دعاها را بخوانید. بدانید کجا ایستاده اید، میقات است. از اوَل در خلقت این در نظر گرفته شده است که این ساعت قرار است شما با خدا صحبت بکنید. خدا منتظر این است که شما چه آوردید، میقات است، کلمه «میقات» را فراموش نکنید. |