نشانه هاي ورع:
امام صادق (ع) در باب ورع فرمود:
درهاى جوارح بدنت را بربند بر آنچه كه به قلبت آسیب مى رساند ومرتبه ات را نزد خداى تعالى پست كند و حسرت و پشیمانى قیامت را وشرم از زشتى هایى كه مرتكب شده اى ، به همراه مى آورد.
صاحب ورع را سه اصل لازم است ؛
1- از همه لغزش هاى مردمان در گذرد؛
2- بدانان بدى نكند؛
3- چون مدح و ذمّش كنند، برایش یكسان باشد.
واصل و ریشه ورع ، آن است كه بر محاسبه نفس مداومت شود و سخن به راست گفته شود و معامله و رفتار با دیگران به صفا برگزار شود و از شبهه ها دورى شود و هر عیب و ریبى به كنار گذاشته شود، و آنچه به او مربوط نیست وانهد، و درى را كه نداند چگونه آن را ببندد، باز نكند (با گفتار ناشایست یا عمل زشتى كه او راه پسندیده نباشد، خود را رسوا نكند)
و با كسى كه امور واضح و بدیهى را بر او مشكل مى نماید، مجالست نكند و با كسى كه دین را سبك مى شمارد همراه نشود، و گرد دانشى كه نه خود داند ونه دیگران توان فهم و حلّ آن را دانند نگردد و از كسانى كه از خدا دورى جسته اند، دورى گزیند
هر وقت بيدار شويم صبح است...
خورشید جایی نرفته است،
هر وقت بیدار شویم
صبح است…
**********
برادر فاضل جناب آقاى شیخ جواد ابراهیمى براى من نقل کردند که:
روزى از جناب استاد حسن زاده (مدظله ) خواستم که نصیحت و ارشاد و موعظه اى برایم بیان
فرمایند.
از جمله فرمودند: سعى کنید با نامحرمان تماس نداشته باشید چه زن باشد و چه مرد!!
تعجب کردم و پرسیدم : آیا مرد هم نامحرم مى شود؟!
فرمودند: هر کس که با خدا انس نداشته باشد، نامحرم است !!
منبع: در محضر استاد، ص 83
خدايا به من بياموز...
خدایا به من بیاموز
که چگونه زندگی کنم که رضای تو در آن باشد ,
و چگونه کلامی گویم که کلام تو باشد
به من بیاموز که چگونه به سویت رجعت کنم …
همه گفتند که این قافله رهبر دارد
˙·٠• « سیّدے » هست که چون « فاطمه » مادر دارد •٠·˙
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
همه گفتند که این قافله رهبر دارد
همه گفتند علے مالک اشتر دارد
همه گفتند که یاور دارد
و کسے نیست قلم بردارد . . .
❖
بنویسد که ز ِ یاران ِ علے،
یک نفر هست درون مایه ے اشعر دارد
و در این توطئه ها شیوه ے دیگر دارد
که رَوَد پاے ِ سپیدار و تبر بردارد . . .
غربت اینجاست که بنیامین هم،
یوسفے را به لب چاه آرَد . . . !
❖
و در این نزدیکے، سیدے هست کز آنکس که بر او حقّ ِ برادر دارد،
دل ِ خونتر دارد
چه کسے حق دارد،
قبل ِ این شاه ِ ولایت قدمے بردارد . . . ؟
نکند ملّت ِ ما دایه ے بهتر دارد ؟!
❖
بله این منطقه ، خرزهره و شبدَر دارد
ما نترسیم ، سپیدار و صنوبر دارد
قمرے هست که یک ملت اختر دارد
او حسینےست که یک ملت اکبر دارد . . .
❖
و هنوزم که هنوز است ، عَدُوّیست که نسل از هُوَ الاَبتَر دارد
و خدا در رَه این توطئه ها سوره ے کوثر دارد
که بر این سروَر ِ ما لطف ، پیمبر دارد
کسے از آل علے هست که بر دست ، توانایے ِ خیبر دارد
که چو دریاست و صد علقمه لشکر دارد
و دلش ارث ِ فداکاری را ، ز ِ علمدار ِ دلاور دارد
❖
و همین جا خبر از کرب و بلایے دارد، که دو سنگر دارد . . .
طرفے حنجر ِ حق گوے و دِگر سوے ، ببین ! دشنه و خنجر دارد . . .
❖
بِهَراسید که این قائله آخر دارد
کدخدایےست در این دهکده طاقت دارد
طاقتش حد دارد !
یادتان رفته که این معرکه داور دارد..؟
یادتان رفته که این میکده ساغر دارد..؟
❖
و کسے هست دلے معجزه آور دارد
کهکشانےست که آذر دارد
صدفے هست که گوهر دارد
سیدے هست که از نسل پیمبر
سیدے هست که چون « فاطمه » مادر دارد . . .
فراموشش کردیم!
فراموشش کردیم!
مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و در پی روزی خود و خانواده اش راهی سرزمینی دور شد… فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام میگذاشتند. مدتی بعد , پدر نامه اولش را به آنها فرستاد. بچه ها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند , بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و بوسیدند و گفتند : این نامه از طرف عزیزنرین کس ماست , سپس بدون اینکه پاکت را باز کنند , آن را در کیسه مخملی قرار دادند… هر چند وقت یکبار نامه را از کیسه در آورده و غبار رویش را پاک کرده و دوباره در کیسه می گذاشتند.. و با هر نامه ای که پدرشان می فرستاد همین کار را میکردند.
سال ها گذشت. پدر بازگشت ولی به جز یکی از پسرانش کسی باقی نمانده بود. از او پرسید : مادرت کجاست ؟ پسر گفت : سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم , مرد . پدر گفت : چرا ؟ در نامه اولم برایتان پول زیادی فرستاده بودم ! پسر گفت : نه .
پدر پرسید : برادرت کجاست ؟ پسر گفت : او هم با دوستان ناباب آشنا شد و با آنان رفت. پدر تعجب کرد و گفت : چرا ؟ مگر نامه ای را که در آن از او خواستم از دوستان ناباب دوری گزیند , نخواندید ؟ پسر گفت : نه …
مرد گفت : خواهرت کجاست ؟ پسر گفت : با همان پسری که مدت ها خواستگارش بود ازدواج کرد , الان هم در زندگی با او بدبخت است. پدر با تاثر گفت : او هم نامه من را نخواند که در آن نوشته بودم این پسر آبرو دار و خوش نامی نیست و من با این ازدواج مخالفم ؟ پسر گفت : نه…
به حال آن خانواده فکر کردم و اینکه چگونه از هم پاشید , سپس چشمم به قرآن روی طاقچه افتاد که در قوطی مخملی زیبایی قرار داشت. وای بر من… !
رفتار من با کلام الله مثل رفتار آن بچه ها با نامه های پدرشان است ! من هم قرآن را می بندم و در کتاب خانه ام می گذارم و آن را نمی خوانم و از آنچه در اوست , سودی نمی برم , در حالی که تمام آن روش زندگی من است ! ای کاش فکر میکردیم…
منبع:تلتکس TV .
تهیه مطلب:فاطمه سلیمانی طلبه پایه سوم
پس آسان از دستم نده
گفت : من مونس کسانی هستم که مرا یاد کنند ؛
گفتم : چه آسان به دست می آیی !
گفت : پس آسان از دستم نده …
علم بهتر است یا ثروت؟
جمعیت زیادی دور حضرت علی (ع) حلقه زده بودند.مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
یا علی ! سوالی دارم.علم بهتر است یا ثروت؟
علی (ع) در پاسخ گفت:
علم بهتر است،زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سوال خود را گرفته بود، سکوت کرد.در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:
ابا الحسن! سوالی دارم،می توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس!
مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟
علی (ع) فرمود:
علم بهتر است، زیرا علم تو را حفظ می کند،ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.
به مناسبت روز دانشجو
امام خامنه ای:
توقع اینكه شماها مدبرانه و فكورانه فكر كنید و بدون تندروى، بدون افراط و تفریط توى قضایا، رفتار كنید، توقع زیادى نیست.
1388/6/4
نعمت بیداری
برادرم! نعمت بیداری، روزی هر بی سر و پا نمیشود، و این پیک کوی وفا با هر دلی آشنا نمیگردد، و هر مشامی این نسیم صبا را بویا نمیشود، و هر زبانی به ذکر آن گویا نمیگردد….
چه خواهی که نداری و برای تو نیست؟ اگر طالب مقام محمودی
( وَ مِن اللٌیلِ فَتَهَجٌُد بِهِ نافِلةً لَکَ عَسی أَ یََبعَثَکَ رَبُّ مَقاماً مَحمُوداً)[1]
اگر عشق مواقف شهودی:
(أَ وَ لَم یَکفِ بِرَبِّکَ أَنَّه عَلی کُلِ شَیء شَهید )
اگر دستورالعمل خوراک خواهی الحمدلله همه در سر سفره عالِم غیر معلمیم، میدانیم که چه کارهایم احتیاج به دستور نداریم. شیخ اجل سعدی گوید:
« حکیمان دیر دیر خورند، و عابدان نیم سیر، و زاهدان تا سدّ رمق، و جوانان تا طبق بر گیرند و پیران تا عرق کنند اما قلندران چندان که در معده جای نفس نماند و بر سفره روزی کس»
جوانا! ببین تو از کدامین صنفی؟
هرگز نگو: "محیط خرابه؛ منم خراب شدم".
هرچه هوا سردتر شد، لباست را ضخیم تر میکنی تا سرما به تو نفوذ نکند؛
هرچه جامعه ات فاسدتر شد، تو لباس تقوایت را ضخیم تر کن تا به تو نفوذ نکند
و هرگز نگو: “محیط خرابه؛ منم خراب شدم".